گفتگو با فروغ کریمی نگرانی و ترس از روشنایی صحنه
Posted by تحریریه " خانه گیتار ایران " on فروردین ۱۱ام, ۱۳۹۱ ۰۷:۳۴ قبل از ظهر | دیدگاهها برای گفتگو با فروغ کریمی نگرانی و ترس از روشنایی صحنه بسته هستند
برای به دست آوردن این اطمینان که در یک زمان ومکان معین ، در یک وضعیت خوب و دلخواه جسمی و روحی باشیم، لازم است که سعی و کوشش خاصی بکنیم. وضعیت روحی ای روی صحنه را نباید به شانس و تصادف سپرد. به خصوص برای هنرمندان که انسان ها حساسی هستند. وضعیت روحی به عوامل زیاد و متنوعی از تجربه های گذشته و دوران کودکی تا لایه های متفاوت از شخصیت انسانی و هنری او وابسته اند و اهمیت خاص دارند.
گفت وگو با دارا دارایی
Posted by تحریریه " خانه گیتار ایران " on فروردین ۱۱ام, ۱۳۹۱ ۰۷:۱۵ قبل از ظهر | دیدگاهها برای گفت وگو با دارا دارایی بسته هستند
دارا دارايي از جمله نوازندگاني است که بعد از تغيير و تحولات سال 76 زندگي هنري خود را با موسيقي آغاز کرد. اين نوازنده گيتارباس با گروه هاي زيادي روي صحنه رفته است که از آن جمله مي توان به گروه هاي «رومي» و «ميرا» اشاره کرد. دارايي اين روزها موسيقي مورد علاقه خود را در گروه «آبرنگ» پيگيري مي کند؛ گروهي که از آن به عنوان يک گروه جز تلفيقي ياد مي شود.
مصاحبه با اردشیر فرح
Posted by تحریریه " خانه گیتار ایران " on فروردین ۱۰ام, ۱۳۹۱ ۰۸:۳۱ بعد از ظهر | دیدگاهها برای مصاحبه با اردشیر فرح بسته هستندمصاحبه BBC با گروه جیپسی کینگر
Posted by تحریریه " خانه گیتار ایران " on فروردین ۱۰ام, ۱۳۹۱ ۰۷:۳۴ بعد از ظهر | دیدگاهها برای مصاحبه BBC با گروه جیپسی کینگر بسته هستند
گروه جيپسی کينگز هشت نفرن ولی برای اين گفتگوی راديوئی فقط سه - چهار نفرشون آمده بودن. از بينشون چهره خواننده گروه نيکولا آشنا بود. پاسکال نامی هم بين اين چهار نفر نشسته بود و به سوالات گوينده پاسخ ميداد.بچه ها هم که شنيدن اين گروه تاريخی از بی بی سی سر درآورده مثل قشون مغول حمله ور شدن به استوديوی شماره ۶ بی بی سی .
مصاحبه با بابک امینی
Posted by تحریریه " خانه گیتار ایران " on فروردین ۱۰ام, ۱۳۹۱ ۰۷:۰۴ بعد از ظهر | دیدگاهها برای مصاحبه با بابک امینی بسته هستند
سال ها پيش به عنوان عكاس جهت همكاري با دفتر اولين جشنواره موسيقي پاپ در ايران به دفتر جشنواره رفتم. گروههاي مختلفي را كه در جشنواره حضور داشتند براي معرفي در بولتن جشنواره عكاسي كردم. جوان بلندبالايي كه چند سالي از من بزرگتر بود در چندين گروه مختلف حضور داشت و علاوه بر گروه خودش در گروههاي ديگر هم نوازندگي مي كرد. ديگر صورتش را از پشت ويزور مي شناختم و او همواره لبخند مهرباني را تحويل لنز مي داد.