اختصاصی گیتار سرا

مترجم : میثم محمدی مدیر بخش راک

این مطلب در ماهنامه هنر موسیقی به چاپ رسید

 

 

چگونگی عملکرد گوش نسبی
هر زمان که دو نت به صدا در می آیند، نسبت یا ارتباطی بینشان به وقوع می پیوندد و شما آنرا به عنوان الگوی خاصی از صدا یا فاصله “Interval” می شنوید.

۲۱ فاصله مبنا در موسیقی وجود دارد که هر کدام نام و صدای خود را دارند. بنابراین، چرا باید صدای این فواصل موسیقیایی را بیاموزیم؟ خوب فواصل در واقع بلوکهایی هستند که از کنار هم قرار دادن آنها ملودی تشکیل می شود.

آکوردها نیز از کنار هم قرار گرفتن فواصل ساخته می شوند.

و در حقیقت همه چیز در موسیقی از فواصل ساخته می شود.

نقطه آغاز کار ما در رابطه با گوش نسبی فواصل است. سخت ترین فاصله برای یادگیری جهت خواندن، چهارم افزوده یا پنجم کاسته است که از آن به عنوان “شیطان در موسیقی” نیز یاد می کنند. با آموزش گوش نسبی به راحتی خواهیم توانست بر این شیطان فایق آییم.
هنگامی که گوش نسبی را می خوانید، علاوه بریادگیری ساختن هر نوع آکورد ممکنی، می آموزید چگونه آنها را با گوش تشخیص دهید و همینطور چگونگی پیشرفت آکوردها و ارتباطشان با یکدیگر را فرا می گیرید. گوش نسبی پروسه ای است که در آن کاتالوگی از اصوات یا یک کتابخانه صدا یا یک صداخانه! را که متشکل از تمام فاصله ها و آکوردهاست را تماما ً درون ذهنتان ایجاد می کنید به طوری که هر زمان خواستید می توانید به آن مراجعه کرده و آنچه لازم دارید را چه برای آهنگسازی چه برای اجرا به دست آورید.
مردم اغلب گوش نسبی و گوش ابسولوت را با هم اشتباه می گیرند. خیلی اوقات موسیقیدانها به من می گویند: “من گوش نسبی بسیار خوبی دارم اما کامل و تمام عیار نیست.”
حقیقت این است که گوش نسبی کامل و تمام عیار هرگز نمی تواند جای گوش ابسولوت را بگیرد و برعکس گوش ابسولوت نیز نمی تواند جایگزین گوش نسبی شود. هر کدام توانایی و مهارتی کاملا ً جدا با مزایای ویژه خود هستند. در واقع مانند دو روی یک سکه هر دو مکمل یکدیگرند.
برای روشن شدن موضوع دوباره آکورد هفتم بزرگ را که قبلا ً دیدیم بررسی می کنیم. با گوش نسبی می توانید بشنوید که این یک آکورد هفتم بزرگ است.

اکنون نیمی از اطلاعات مربوط به این آکورد را داریم. اما این آکورد کدام آکورد هفتم بزرگ است؟ سی ماژور هفت؟ لا بمل ماژور هفت؟ یا دو ماژور هفت؟
اینجاست که گوش ابسولوت به کمک مان می آید؟ با شنوایی رنگی یا گوش ابسولوت، می فهمید دارید یک آکورد ر را می شنوید. بنابراین، با کنار گذاشتن تمامی این اطلاعات اکنون می دانیم که آکورد ر ماژور هفت را می شنویم.

این نکته را همیشه به خاطر بسپارید که تنها گوش ابسولوت می تواند “ر” را به شما بگوید و تنها گوش نسبی می تواند ” ماژور هفت” را به شما بگوید. می بینید این دو در کنار هم چه راندمانی دارند!
با گوش ابسولوت عینا ً نتها را تشخیص می دهید و با گوش نسبی ویژگی و خصوصیت نتها مثل ماژور، مینور، نمایان و … را می شنوید. خیلی ساده، گوش نسبی امکان درک وفهم نتهایی که می شنوید را به شما می دهد.
اگر کسی بگوید یک آکورد “هفتم نمایان بمل” را با گوش ابسولوت تشخیص می دهد در واقع این گونه نیست و گوش نسبی اوست که این کار را انجام می دهد. گوش ابسولوت تک تک نتهای یک آکورد را بهتان می گوید اما گفتن نوع آن آکورد کار گوش نسبی است. اکنون متوجه می شوید که برخلاف نظر عموم گوش ابسولوت نباید برتر از گوش نسبی تلقی شود.
نتها به خودی خود موسیقی محسوب نمی شوند. این ارتباط بین نتها و تعامل بین آنهاست که مفهومی را پدید می آورد که آنرا موسیقی می نامیم. در حالی که گوش ابسولوت تنها راه ممکن جهت تسلط پیدا کردن در شناخت نتها با گوش است، فقط گوش نسبی است که معنای موسیقی در حال اجرا را به شما می دهد. بدین خاطر است که گوش نسبی جهت تشخیص سریع نتها چیزی ضروری به شمار می رود.
کتابی را فرض کنید که هر صفحه اش دارای رنگی متفاوت است. با یک حس بینایی رنگی خوب شما قطعا ً می توانید نام تمام رنگها را بگویید. اما اگر تمام صفحات را یکباره ورق بزنیم چه؟ آیا باز هم می توانید رنگ تمامی صفحات را بگویید؟ قطعا ً نه. هیچکس نمی تواند به این سرعت نام رنگها را بگوید چراکه کاملا ً گیج کننده است. با این حال دید رنگی شما هیچ مشکلی ندارد.
به همین ترتیب، گوش ابسولوت امکان تشخیص هر نتی که بشنوید را بهتان می دهد اما یک محمدودیت فیزیکی یا شاید ذهنی در مورد اینکه چقدر سریع می توانید رنگهای صوتی را بشنوید وجود دارد. اینجا جاییست که گوش نسبی به کمکمان می آید. برای تشخیص سریع موسیقی در حال اجرا، گوش نسبی یک باید است.
دوباره، فرض کنید می خواهید آهنگی را بشنوید و آنرا بر روی کاغذ آورید. ملودیها و آکوردها هم نسبتا ً سریع در حرکتتند. گوش ابسولوت تان به شما می گوید که قطعه در تنالیته سل ماژور است و ملودی نیز با ر آغاز می شود. برای شروع عالی است. اکنون، وقتی به گوش دادن ادامه می دهید، گوش نسبی شما وارد کار می شود. به تدریج یا شاید هم خیلی سریع قادر خواهید بود ملودیها و هارمونیها را با هم بشنوید. اکنون شما تصویر موسیقیایی ای کامل را در اختیار دارید.
خیلی سخت است که بگوییم کی گوش ابسولوت کنار می رود و گوش نسبی وارد کار می شود. حقیقت این است که آنها باهم کار می کنند. گاهی اوقات رنگ یک نت را متوجه می شوید و در مواقع دیگر ارتباط بین آنهاست که نقش مهمتری را بازی می کند. اما توجه تان هر کجا باشد، تصویر موسیقیایی کامل را با رنگ بندی کامل و شفافیت دریافت خواهید کرد.

بدین خاطر است که بارها و بارها می گوییم داشتن هر دوی این مهارتها چهار برابر قوی تر از تنها داشتن یکی از آنهاست. وقتی به طور روزانه به تمرین گوش ابسولوت و گوش نسبی می پردازید، پی می برید که هرکدام به شکلی کاملا ً جداگانه گوشتان را پرورش می دهند و در عین حال هر کدام به شکلی چشمگیر پیشرفت دیگری را تسریع می کند.
سطوح مختلف گوش ابسولوت
در طول مدت فراگیری این مهارت، گوش شما مراحل مختلفی را پشت سر می گذارد که نشان دهنده پیشرفت شماست. در این جا نگاهی به تمامی مراحل از ابتدا تا کسب گوش ابسولوتی کامل می اندازیم.
سطح ۱: آگاهی رنگی
اولین مرحله در کسب گوش ابسولوت زمانی رخ می دهد که از وجود رنگ نواکها یا نتها آگاه می شوید. هنگامی که چگونه گوش فرا دادن را آموختید، به سرعت اولین طعم این رنگها را تجربه می کنید. اکثر مردم به سرعت این رنگها را می شنوند و اگر هم نتوانند، هرگز این کار را با زور و تحمیل انجام نمی دهیم. در عوض گوش مان را راحت و آسوده رها می کنیم و خیلی زود متوجه تفاوتهای کوچک در نتها می شویم.
آگاهی رنگی یک تجربه روشن و شفاف از رنگ نتها نیست بلکه تنها مرحله ای ساده و تکامل نیافته است که گوش تازه شروع به یادگیری این مسئله نو و انتزاعی می کند و در واقع برداشتی ابتدایی محسوب می شود. مانند کودک خردسالی که متوجه رنگها می شود اما نمی تواند نام آنها را بگوید. برای رسیدن به سطح بالاتر به گوش کردن بیشتر نیازمندیم.
سطح ۲: افتراق رنگها
مبنای گوش ابسولوت واقعی افتراق رنگها یا توانایی تفکیک آنها از یکدیگر است. یعنی هنگامی که آگاهی رنگی شما پا به این مرحله جدید می گذارد، قادر به شناسایی نتها بر روی ساز خودتان خواهید بود.
سطح ۳ : افتراق کامل رنگها
زمانی که گوشتان کاملا ً با تمام رنگهای نواکهای مختلف آشنا شد می تواند تغییرات رنگی درون هر تک نت را نیز احساس کند و بدین ترتیب قادر خواهید بود بگویید یک نت دیز است یا بمل.
وقتی نتی دیز یا بمل است رنگ نت همسایه را بخود می گیرد مانند قرمز قبل از اینکه به نارنجی برسد رنگش مابین قرمز و نارنجی است. اگر فا بمل به صدا درآید گوشی با توانایی افتراق کامل رنگها آنرا به صورت “رنگی” و چیزی تقریبا ً با صدای می می شنود. این موضوع ارتباطی با اینکه آیا نت نواخته شده بم تر یا زیرتر از چیزی که باید باشد هست ندارد. در عوض شما متوجه می شوید “رنگ” صدا جابجا شده است.
در داستانی که درباره موتزارت در مطلب قبل گفتیم او از این توانایی برای بررسی دو ویلون بهره برد.
سطح ۴ : افتراق کلی رنگها
بهترین حالت آزمودن رنگ نواک امتحان آن بر روی ساز خودتان است. برای مثال، یک گیتاریست شاید بتواند نتها را روی گیتار تشخیص دهد اما احتمالا ً نخواهد توانست همین کار را با فلوت هم انجام دهد. موضوع جالب توجه این است که ممکن است شما دارای گوش ابسولوتی تمام و کمال در ارتباط با ساز خودتان باشید اما به دلایل عجیبی در مورد سازهای دیگر این گونه نیست و نمی توانید نتها را بر روی دیگر سازها تشخیص دهید.
چرا این گونه است؟ چه چیز جلوی تشخیص نتها بر روی دیگر سازها را می گیرد؟
رنگ صوت یا Timber را که به خاطر می آورید؟ خصوصیتی که به هر ساز شخصیت خاص خودش را می دهد و به نوعی اثر انگشت صوتی منحصر به فرد آن ساز می باشد.
هنگامی که گوش نتها را بر روی ساز خودتان فرا می گیرد آنها را با رنگ صوت اشتباه نمی گیرد چراکه رنگ صوت همیشه ثابت باقی می ماند. به طور مثال پیانیستی را فرض کنید که دارد رنگ نتها را بر روی پیانو فرا می گیرد و کاملا ً روشن است که تمام نتها بر روی پیانو رنگ صوت پیانو را دارند. این به اصطلاح رنگ صوت در خارجی ترین سطح شنوایی قرار دارد بدین معنا که هر کسی می تواند پیانو را از صدایش تشخیص دهد. گوش این پیانیست به این سطح از صدای نتها عادت کرده و رفته رفته آماده شنیدن عمیق تر رنگ نتها می شود. هنگامی که توانست رنگ نتها را به وضوح بشنود نتیجه اش افتراق رنگها و گوش ابسولوت بر روی پیانو خواهد بود.
حالا ساز دیگری را امتحان می کنیم و می بینیم چه اتفاقی می افتد؟ این پیانیست که عمیقا ً به نتها گوش می کرد ناگهان رنگ صوت جدیدی را در بیرونی ترین لایه شنوایی خود می شنود. لحظه ای که توجه او به سمت رنگ صوت معطوف می شود، تواناییش در شنیدن رنگ نتها که در سطحی عمیق تر قرار دارد را از دست می دهد. حالا متوجه طرز کارکرد آن می شوید؟
اما جای نگرانی نیست. گوش به سرعت یاد می گیرد تا برای شنیدن رنگ نتها دوباره به سطوح عمیق تر صدا گوش فرا دهد. هر صدای جدیدی سریعتر از قبلی توسط گوش فراگرفته می شود تا جاییکه دیگر برای گوش هیچ تفاوتی نمی کند چه صدای جدیدی را می شنود. در این حالت تمامی رنگها در قالب هر سازی که باشند به وضوح شنیده و درک می شوند. این مرحله افتراق جامع رنگها می باشد که در آن صرفنظر از نوع ساز و رنگ صوت توانایی تشخیص نتها حاصل می گردد.
علاوه بر این برای کسی با این توانایی مزیت دیگری نیز وجود دارد. زمانی که رنگ صوت یا همان Timber دیگر رنگ نتها را مخفی نمی کند بدین معنا که گوش قادر به تمایز بین رنگ نت یا نواک و رنگ صدا می باشد. این موضوع ۱- افتراق بیشتر رنگ نتها و ۲- قابلیت بهتر جهت افتراق رنگ صوت را به شما می دهد. اینجا جاییست که متوجه تشخیص صدا پشت تلفن و یادگیری لهجه های دیگر زبانها می شوید. در این مرحله گوش شدیدا ً هوشیار می شود.
معادله زیر این سطح از افتراق جامع رنگها را نشان می دهد:
افتراق خالص رنگها (سطح ۳) + افتراق خالص رنگ صوت = افتراق جامع رنگها (سطح ۴)
این نمونه ای است از اینکه چگونه پرورش گوش ابسولوت می تواند حتی فراتر از قلمرو استعداد موسیقیایی رود.
سطح ۵ : افتراق طیفی
در حالی که گوش تان در افتراق جامع رنگها پیشرفت می کند ممکن است دوباره تا حدودی قضاوت در مورد نتهای میانی را از سر بگیرد. افتراق طیفی مرحله ای از تواناییست که در آن افتراق خالص رنگها بر روی هر سازی ممکن می گردد. گوش شما به کل گستره رنگی نتها در تمامی اشکال و جلوه های مختلف حساس می شود.
سطح ۶ : حافظه شنیداری
حافظه شنیداری مرحله ای پیشرفته از گوش رنگی است. در این مرحله حتی بدون شنیدن نتی، می توانید رنگ آنرا در ذهنتان مجسم کنید. همچنین می توانید هر نتی را در هر زمان بدون کمک گرفتن از چیزی بخوانید.
حافظه شنیداری نشان دهنده این است که شما به بالاترین سطح رنگ نواک دست پیدا کرده اید. همیشه تصور کردن رنگ یک نواک در سکوت ذهنتان سخت تر از شنیدن آن هنگام اجرای زنده یک نت است.
این سطوح تدریجی آگاهی رنگی کاملا ً متمایز از یکدیگر نیستند بلکه تنها مشخص کننده پیشرفت گوش در مسیر گوش ابسولوت می باشند. برای مثال ممکن است کسی حافظه شنیداری خوبی داشته باشد اما در عین حال از توانایی افتراق جامع رنگها در سطحی بالا برخوردار نباشد. اما زمانی که هر مرحله به درستی احراز گردد، گوش ابسولوت کامل می شود.

این مطلب را به اشتراک بگذارید:
cloob تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت چهارم viwio تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت چهارم twitter تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت چهارم facebook تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت چهارم google buzz تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت چهارم google تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت چهارم digg تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت چهارم yahoo تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت چهارم

Related posts:

  1. تقویت گوش – گوش ابسولوت – قسمت سوم
  2. برنامه تقویت گوش
  3. تقویت گوش – گوش ابسولوت – قسمت دوم
  4. تمرینات کششی دست چپ – قسمت اول
  5. تقویت گوش – گوش ابسولوت – قسمت اول
  6. cascading harmonics – قسمت اول تکنیک
  7. تکنیک نوازندگی قسمت اول – اتود نمونه ویلالوبوس