نوشتۀ سیمون پووِس

ترجمۀ بابک ولیپور

Valipour.b@gmail.com

این روزها دیدن اجرای یک گیتاریست کلاسیک که قطعات را از حفظ مینوازد، امر متداولی است. تمام یک رسیتال را به هر شکل از حفظ و بدون غلط نواختن (اگر کارمان خیلی سخت نباشد) تبدیل به عادت شده است. پیش از صحبت درباره شیوههای به حافظه سپردن، قصد دارم عقایدم را درباره چرایی از حفظ نواختن برایتان شرح دهم.

چرا حفظ کردن؟

حفظ کردن موسیقی بدون شک مزایای خودش را دارد. اغلب موسیقیدانها روی صحنه در غیاب نُت وقتی از حفظ مینوازند بیشتر احساس آزادی می کنند و قادرند خودشان را بهتر بیان کنند. همچنین این کار باعث میشود بعضی از مردم تحت تاثیر شاهکار یک ویرتوز در از حفظ نواختن هزاران نت در کنسرت قرار بگیرند. ایدۀ قرن نوزدهمی نوازنده ویرتوز اولین بار حول همین موضوع شکل گرفت و تا روزگار ما هم دوام پیدا کرده است. این مزایا ارزش خودشان را دارند اما شخصا فکر می کنم که منفعت داشتن نت در اجرا بیشتر از مزایای از حفظ نواختن است. داشتن نت هنگام اجرای صحنه ای به این معنا نیست که شما نگاهتان را تمام مدت به کاغذ بچسبانید؛ در واقع ممکن است که برای بخشهای بزرگی از قطعه اصلا به دیدن نت نیاز هم نداشته باشید. از منظر روانشانسی، اما داشتن نت احساس بسیار مهم امنیت را پدید میآورد و درنتیجه از استرس اجرا که میتواند اثر منفی بر روند موسیقی داشته باشد میکاهد.

اگر به رسیتالهای سازهای دیگر به غیر از گیتار بروید (که هرچقدر هم که توصیه کنم باز کم است!) متوجه خواهید شد که استفاده از نت مرسوم تر از به حافظه سپردن آن است. یکی از تفاوتها در این زمینه مربوط است به ضعف گیتاریستها در دیدخوانی. با این همه ارزشی ندارد اگر از روی نت نواختن به جای کمک باعث نقص شود. علتش هر چه که باشد، تمایل گیتاریستها به از حفظ نواختن قطعات کاملا عادی شده است و تکنیکهایی که در ادامه میآید ممکن است از نظر بازدهی زمانی به فرایند حفظ کردن کمک کنند و مفید باشند.

چهار گونه حافظه

به طور معمول ما فقط از یک یا دو شکل حافظه در به خاطر سپردن یک قطعه موسیقی استفاده می کنیم؛ به همین دلیل چندان که باید آمادۀ لغزشهای حافظه که در گوشه و کنار حاضرند نمیشویم، باور کنید! آنها در گوشه و کنار هستند. بگذارید واضح بگویم که لغزش حافظه آن چیزی نیست که شما فکر میکنید. به معنای فراموش کردن چیزی یا کم دانستن نیست بلکه بیشتر مربوط است به وقفه ایجاد شده در جریان هوشیاری، یک حواسپرتی یا بر هم خوردن تمرکز. اینها برای هر کسی در هر زمانی اتفاق میافتد. بنابراین فرایند حفظ کردن قطعه موسیقی خیلی نمیتواند بر شکافهای تمرکز غلبه کند، بنابراین هدف ساختن شبکهای حمایتی از انواع حافظه است که شما را به هنگام افتادن، نگه دارد.

استفاده از انواع مختلف حافظه نتیجه بهتری دارد، درست مانند نگاه کردن به یک جسم سه بعدی از چشماندازهای مختلف. از زوایای مختلف شما میتوانید درک بیشتر و جامعی از شی داشته باشید.

حافظه جنبشی

حافظه جنبشی بیشتر با عنوان “حافظه ماهیچهای” شناخته میشود. این رایجترین نوع حافظه میان ما در نواختن ساز است. بهترین توصیف برای این حافظه احساسی است که از بودن در یک هواپیما با خلبان خودکار داریم. از این حافظه ما در بسیاری از اعمال روزانه خود استفاده میکنیم: باز کردن درها، چرخاندن شیر آب، راه رفتن، دوچرخه سواری و …این نوع از حافظه بر تکرار بنا شده و احتمالا به دلیل آنکه آسانترین راه است تبدیل به مرسومترین نوع شده است. یادگیری یک قطعه با تکرار چند بارۀ پاساژها مانند راه رفتن بر روی یک خط باریک است. مشکل بزرگ این حافظه در این است که اگر خدشهای در جریان هوشیاریتان حین اجرا وارد شود و شما واقعا مجبور شوید دربارۀ آنچه دستهایتان انجام میدهند فکر کنید، امکان دارد که کاملا گم شوید! این ماجرا، “لغزش حافظه”، کاملا عادی است و در بهترین نوازندگان هم اتفاق میافتد. تمرکز شما میتواند به وسیله عوامل بسیاری هنگام کنسرت به هم بخورد: سرفه کردن، سر و صدای ترافیک، حتی افکار و ترسهای خودتان که در سرتان میچرخند میتوانند تیزترین حافظهها را دچار خطا کنند. بهترین راه برای حمایت از خودتان در برابر این لحظههای اجتنابناپذیر کمک گرفتن از انواع دیگر حافظه است که در ادامه میاید.

حافظه شنیداری

حافظه شنیداری یا گوشی شما، مربوط به چگونگی صدا دهی یک قطعه است. کارآمدی این حافظه بستگی به این دارد که شما تا چه حد در تربیت مهارتهای شنیداری خود خوب عمل کرده باشید. اگر شما توانایی شنیدن و درک روابط هارمونیک پیچیده و نسبتهای بین فواصل را داشته باشید در این صورت این نوع حافظه به خوبی کمکتان میکند. حافظه شنیداری با سلفژ، گوش کردن انتقادی به آثار همراه با نت آنها و نوشتن نت قطعات از راه شنیدن انها، تقویت میشود. حافظه شنیداری چیزی نیست که همه حائز آن باشند اما با تمرین هر کسی میتواند به آن دست پیدا کند. تقویت آن نیازمند ساعتهای متمادی تمرین است اما نتیجه عالی خواهد بود.

حافظه دیداری

حافظه دیداری درباره نتها و نحوه قرارگیری آنها به وضوح کمک بزرگی در اجرا محسوب میشود؛ مخصوصا اگر به قدر کافی در داشتن یک حافظه تصویری خوش شانس باشید که خُب درا ین صورت من به شما حسودی میکنم! برای همۀ ما فرایند تجسم ارزش زیادی دارد. تجسم، فکر کردن دربارۀ یک عمل با چشمِ ذهن است. برای خیلی از ما تجسمِ راه رفتن در یک خیابان یا جواب دادن به تلفن آسان است، اما تجسم اجرای تمامی یک اثر موسیقیایی کاملا یک مهارت است و ابزار شگفت انگیزی برای کار روی قطعه، بدون ساز به حساب میآید. این تکنیک میتواند در هر کسی رشد کند و در ترکیب با حافظه جبشی موجب تحکیم حافظه شود. از تجسم فکری برای دیگر مزایایش نظیر با اطمینان روی صحنه حاضر شدن نیز میتوان بهره برد.

حافظه هارمونیک (تحلیلی)

حافظه هارمونیک عنوانی است که کمی گمراه کننده به نظر میآید. این اصطلاح به مجموعه شناخت ما از نت برمیگردد، بنابراین شاید “حافظه تحلیلی” عنوان مناسبتری باشد. داشتن شناخت از نت دربرگیرندۀ دانستن هارمونی، مشخصههای سبکی، علایم (آرتیکولاسیون و دینامیک و …) و هرخصوصیت مهم دیگر است. روشن است که شناخت کامل از آنچه که در موسیقی رخ میدهد به روند یادگیری و حافظه شما کمک خواهد کرد. به طور نمونه دانستن این که یک کادانس در C مینور نوشته شده است به شما خواهد گفت که چه نتهایی به کار خواهند آمد. این راه در حالت خوبش باعث تحریک حافظهتان در به یاد آوردن آنچه که نوشته شده میشود و در حالت بد میتواند باعث شود که شما فقط نتهای هارمونی را زده و در مورد بعضی نتها اشتباه کنید. من این کار را بارها و بارها بیش از آنچه به یاد آورم انجام دادهام و کسی هم متوجه آن نشده است!

این مطلب را به اشتراک بگذارید:
cloob به حافظه سپردن موسیقی viwio به حافظه سپردن موسیقی twitter به حافظه سپردن موسیقی facebook به حافظه سپردن موسیقی google buzz به حافظه سپردن موسیقی google به حافظه سپردن موسیقی digg به حافظه سپردن موسیقی yahoo به حافظه سپردن موسیقی

Related posts:

  1. سخنان بزرگان موسیقی در زمینه نحوه تمرین
  2. حافظه ی ماهیچه ها : چگونه انگشتانمان را آموزش دهیم؟