۱

ist2 406644 woman listen to music هنر شنیدن موسیقی

غالبا کسانی که به موسیقی هنری آشنائی ندارند گمان می کنند از وهله اول باید از آن لذت ببرند . اما چون ابتدا چیزی جز یک مشت اصوات ناهنجار و گوش خراش درک نمی کنند از آن متنفر میشوند و دیگر حاضر به شنیدن مجدد نیستند.در موسیقی علمی باید فکر و احساس هر دو برای شنیدن آماده باشد در حالی که موسیقی سبک(پاپ یا فولکلور) را با احساس تنها میتوان درک کرد.

بهمین جهت وقتی بخواهند در موسیقی کلاسیک یا موسیقی مدرن با احساس مطالعه کنند نتیجه ای بدست نمی آید زیرا اصولا زیبائی هنری فقط حسی نیست و علاوه بر اصواتی که از راه گوش به ما میرسد هزار نکته دیگر در موسیقی وجود دارد که جز به کمک فکر و تجربه عوامل زیبائی درک آن ممکن نیست.

باید دانست که موسیقی هنری موسیقی تفریحی نیست و بجر چند قطعه که جنبه عامیانه پیدا کرده است آهنگهائی که بزرگان موسیقی ساخته اند برای بیان اندیشه ها و احساسات عالی انسان و هنر اصوات و تکنیک سازها است. بنابراین کسانی که به منظور تفریح به اینگونه موسیقی گوش میدهند مقصود خود را نخواهند یاقت.

لذتی که از شنیدن موسیقی علمی به شنونده دست میدهد مانند لذتی است که از حل یک مسئله ریاضی در روح انسان حاصل میشود. تقریبا همه شنموندان موسیقی کلاسیک تصدیق میکنند اولین بار که حاضر به شنیدن یک اثر بزرگ شده اند زحمت زیادی تحمل کرده اند .

شاید هم چند بار به قصد شنیدن موسیقی از فرط انزجار آنرا نا تمام گذاشته اند.
تا آنکه بالاخره موفق شده اند مثلا یک سنفونی را از اول تا آخر گوش کنند و این مبنای توجه آنها به موسیقی کلاسیک شده است.

این کییفیت کاملا طبیعی است چون موسیقی علمی برای یک شنونده عادی نکات مجهول بسیار دارد و تا وقتی که این مشکلات حل نشود موسیقی بنظر او نامانوس و گوش خراش است.

اما با این نظر سطحی قضاوت تمام نیست زیرا در هر هنر بسیاری از زیبائی ها در نگاه اول زشت است.
موسیقی هم زیبائی هنری دارد و اگر بطور سطحی بررسی شود چیز از آن دستگیر نخواهد شد. کسانی که موسیقی علمی را دوست ندارند نباید از علاقه دوستداران موسیقی تعجب کنند . زیرا آنها که زبان و مفهم موسیقی را در یافته اند واقعا به آن علاقمند میشوند.

شرح و تفسیرهائی که برای شناختن موسیقی داده میشو د بعنوان راهنمائی است ولی تا وقتی که شنونده به دقت و با اراده خو د در موسیقی مطالعه نکند به مفهوم حقیقی آن پی نخواهد برد.

موسیقی کلاسیک طی زمانهای گذشته با کلیه هنرها و مظاهر فرهنگ مانند نقاشی ،ادبیات،تاریخ،فلسفه،روانشناسی و علوم دیگر بستگی پیداکرده بطوری که در هر قطعه موسیقی کیفیات علمی دیگر نیز میتوان یافت.

برای شنونده مبتدی ابتدا سویتها و باله ها و قطعات سبک بیشتر قابل درک است . مثلا سویت شهرزاد یا باله گایانه یا راپسودیهای مجار برای شنونده ایرانی تا حدی بلا واسطه مفهوم است.

بتدریج به آثار مشگلتر و پیچیده تر توجه میکند و میل کاوش و تحقیق در او انگیخه میشود و میکوشد از آثار شوپن ،چایکوفسکی ، موتسارت، بتهوون و باخ و واگنر نیز سر در آورد و شاید به کارهای آهنگسازان قرن بیستم هم توجه کند و زیبائی را در موسیقی مدرن نیز بجوید.

در همه این مراحل هنوز نکات بسیار بر شنونده مجهول است، با این حال حاضر است مثلا یک ساعت وقت خود رارا صرف شنیدن یک سنفونی کند. مسلما این کا ر آسانی نیست زیرا برای آنکه ذهنش از موسیقی منصرف نشود باید پایداری کند وآن عده که در یک کنسرت بظاهر آرام نشسته اند اما فقط برای همرنگ شدن با جمعیت تحمل میکنند بزودی از میدان خارج میشوند باین جهت دوستداران موسیقی علمی فقط به کسانی که برای درک آن صمیمانه زحمت کشیده اند منحصر میشود و از آنجا نه تنها ساختن آهنگ و اجرای آن هنر است بلکه شنیدن موسیقی نیز هنری است.

شرط اول موسیقی آن است که شنونده کاملا گوش فرا دارد و آماده درک و یاد گرفتن باشد. یک سویت یا سنفونی یا اپرا بدون هدف ساخته نشده و هر جمله موسیقی با جمله بعدی رابطه محکم و اسا علمی دقیقی دارد. آهنگساز در مدتی که آهنگ اجرا میشود شنونده را از فرازو نشیب احساسات عبور میدهد و حالات مختلفی در ذهن شنونده بوجود میاورد و به اینوسیله آنچه را که از زوایای روح خود الهام گرفته در قلب او جای میدهد.

در یک سنفونی قریب صد نفر نوازنده شرکت میکنند اما شنونده نباید به آهنگی که در خاطر او مانده اکتفا کند بلکه باید عادت کند بتدریج علاوه بر صدای اصلی کلیه سازهائی را که در آن واحد نغمه های مختلف مینوازند بشنود و تشخیص دهد. درست مانند یشطرنج باز که هنگام حرکت دادن یک مهره متوجه تمام حرکاتی است که مهره های حریف میتواند بکند در موقع شنیدن موسیقی نیز گوش نه تنها باید متوجه نغمه اصلی باشد بلکه همه سازهائی را که در زمینه آن آهنگ دیگر مینوازند بشنود.

در تشبیه دیگر میتوان گفت که موسیقی مانند ساختمان مصالحی دارد:مصالح موسیقی اصوات است که در موسیقی کلاسیک از هفت نت اصلی و پنج نت فرعی و در خوسیقی آتونال از دوازده نت مساوی تشکیل میشود. همچنانکه با مصالح ساختمانی میتوان یک ساختمان عادی و همچنین یک شاهکار هنری بوجود آورد در مویقی نیز هزار آهنگ مختلف بوجود آمده که هر یک در درجات مختلف هنر قرار گرفته اند.

هنر موسیقی شنیدن در آنست که ارزش هنری یک قطعه را تشخیص دهد و بتواند قدرت و ضعف ترکیب اصوات را تشخیص دهد.

 

22911052 هنر شنیدن موسیقی

اگر بخواهیم یک ساختمان را برسی کنیم نسبت به نوع مشاهده ممکن است چند نوع قضاوت بشود . اگر خیلی سطحی بیک ساختمان نگاه کنیم کافی است از بیرون نمای خوبی داشته باشد در این صورت بلافاصله توجه ما را جلب خواهد کرد . یک آهنگ که دارای نغمه زیبائی است همین حال را دارد زیرا ملودی بیش از هر چیز شنونده را جلب میکند . اما در بررسی دقیقتر باید داخل ساختمان را از حیث ارتباط و ترتیب اطاقها و کیفیت نور مورد توجه قرار دهیم . در اینصورت مانند آنست که به ارتباط اجزا نغمه ها یعنی شکل و فرم موسیقی پی برده باشیم.

در یک بررسی کامل علاوه بر اینها باید به استحکام ساختمان از نظر فنیی و مقاومت مصالح آن توجه کنیم و به بینیم آیا در ساختن آن حساب درست بکار برده شده پی ها بحد کافی مستحکم است برای دیوارها نسبت لازم مصالح صرف شده است یا نه.

و دراین زمینه باید به اطلاع از هارمونی ، کنتر پوان ، و ارکستراسیون موسیقی را مورد مطالعه قرار داد.
در موسیقی سبک ملودیهای زیبا و ضرب قوی و منظم بیش از همه شنونده را جلب میکند. تقریبا تمام باله ها بدون اثلاع کافی از موسیقی ممکن است شنونده را محظوظ کند . با اینهمه نباید به زیبائی آهنگ اکتفا کرد زیرا با وجود سادگی و روانی نغمه غالبا آهنگساز با استفاده از طنین سازهای گوناگون آهنگ را از ترکیب ملودیهای مختلف بوجود میاورد و این نکات معمولا از نظر شنونده عادی دور میماند.

بعضی از آهنگسازان مانند چایکوفسکی ، سن سانس ، بیزه ،گونو ، در آثار خود نغمه های جذاب و حساس بکار برده اند.
بعضی دیگر با اثر هارمونی اصوات ، ایده موسیقی را بوجود می آورند . اغلب آثار بتهوون در این زمینه است. و باز آهنگسارانی هستند که با معمار ی اصوات و حرکت نغمه های مختلف آهنگ ساخته اند. باخ یکی از استادان این مکتب است.

در هر حال شنونده باید به طرز بسط آهنگ نیز توجه داشته باشد و دقت کند که یک نغمه ساده چگونه گسترش میابید.

گسترش آهنگ در هر مکتبی به نوع خاصی صورت میگیرد . با خ با بکار بردن فوگ و کنتر پوان موسیقی را بسط میدهد . در فوگ ملودی بصورت اشکال مختلف در میاید . شنونده ای که باین نوع موسیقی آشنا نباشد بجز چند آهنگ مکرر چیزی نمی شنود در حالی که این اهنگها در هر بار با تغییرات دیگر توام است و دنیائی از هنر در هر گسترش جدید نهفته است در واریاسیونها یک آهنگ ساده بصورتهای مختلف تکرار میشود در هر بار با آنکه ملودی اصلی حفظ شده آهنگ اصلی با آرایش و تزئینات جدید بگوش میرسد.

اگر شنونده فقط به ملودی اصلی توجه داشته باشد از نکات هنری آن غفلت خواهد کرد در حالی که ملودی به تنهائی هیچ اهمیت ندارد.

در واقع سازنده آهنگ با آن ساختمانهای مختلفی میسازد که از دور همه یک نما و شکل دارند اما از نزدیک معلوم میشود که ریزه کاری بنا دارای شیوه های مختلف است . گاهی آهنگساز از تم و نغمه اهنگساز دیگر ی برای واریاسیونهای خود استفادده میکند. در این مورد نباید تصور کرد این کار نوعی اقتباس است و ارزش اصیل ندارد حقیقت بر خلاف آنست زیرا تمهائی که برای واریاسیون بکار میرود معمولا کوتاه ساده و بی اهمیت است و آهنگساز با انتخاب آن میخواهد قدرت خود را در بسط آهنگ و پروراندن موضوع بیان کند.

چنانکه برامس در واریاسیون روی یک تم هایدن با راخمانینوف در راپسودی روی یک تم پاگانینی اثر ارکستری پیانیستیک بزرگ بوجود آورده اند و تمهای عاریتی ارزش کار آنها را کم نمیکند.

در مکتب کلاسیک بسط آهنگ با قاعده معینی صورت میگرفت اما آهنگسازان کلاسیک تنها حدود قاعده را رعایت میکردند و اغلب از آزادی در نوع گسترش موسیقی برخوردار بودند . واگنر و سایر آهنگسازان کلاسیک تنها حدود قاعده را رعایت میکردند و اغلب از آزادی در نوع گسترش موسیقی برخوردار بودند. واگنر و سایر آهنگسازان مکتب رومانتیک شیوه دیگری در ساختن آهنگ داشتند و آنها برای گسترش نغمه به تغییر حالت و ایجاد افه موسیقی با طنین سازهای مختلف می پرداختند .

آهنگسازان مدرن که غالبا پیرو مکتب های آتاونال یا پولیتونال هستند اصولا به نغمه و ملودی توجهی ندارند و حتی میکوشند که از ساختن نغمه مشخص و هارمونی کلاسیک احتراز کنند . البته شنیدن اینگونه موسیقی با در نظر گرفتن اصول کلاسیک بی نتیجه است. اصولا برای هر نوع موسیقی باید اصول همان مکتب را میزان سنجش قرار داد. در آهنگهائی که برای ساز تنها تصنیف میشود اغلب پیانو با ارکستر با ساز اصلی همراهی میکند . در این مورد باید از فن نوازندگی هر ساز نیز اطلاع کافی داشت.

اجرای بعضی از فواصل صوتی برای بعضی سازها مشکل و برای دسته دیگری از سازها آسان است.بنظر میرسد که هر چه قطعه تندتر نواخته شود اجرای آن مشگلتر است و یا هر آهنگ که پر صداتر به گوش برسد جالب تر است در حالیکه اجرای قطعات آهسته و کم صدا نیز با زبر دستی و فهم بسیار باید نواخته شود و گاهی بمراتب از اجرای قطعات تند مشکلتر است. شنونده مبتدی غالبا اشتباه میکند و مثلا اجرای آرپژ های تند پیانو را نشانه هنرمندی نوازند می پندارد و اجرای مشکل قسمتهای دیگر از نظر او پنهان می ماند.

موسیقی آواز و اپرا هنوز باندازه کافی در ایران مورد توجه قرار نگرفته است . در موسیقی اپرائی آواز تنها وسیله بیان شعر نیست و اغلب آوازی که خوانده میشود از حیث بیان شعری نامفهوم است.

کلام در واقع وسیله ای برای جلوه هنر آوازی است و نوعی موسیقی را تفسیر میکند. سازنده آهنگ برای هر نوع صدا نکات فنی بسیار مانند کشش صدا ، فواصل مشکل و تریل و پاساژ های تکنیکی آوازی قرار میدهد که اجرای آن برای هر کس مقدور نیست.

در موسیقی مذهبی کمتر به تکنیک آواز توجه میشود اما در عوض آهنگساز به احساس مذهبی بسیار توجه دارد و با انتخاب موسیقی سنگین یا پر هیجان یا دردناک صحنه های نیایش و درد و و رنج و شادی روحانی و استغفار و امثال آنرا با صدای انسان و سازها مطابقت می دهند.

غالبا شنوندگان موسیقی میخواهند به قطعاتی که می پسندند بیشتر گوش بدهند و در نتیجه از درک آهنگهائی که فهم آنها مشکل تر است غفلت میکنند.

این وظیفه دوستداران موسیقی است که به شنوندگان مبتدی یاد آوری کنند بخصوص آن آهنگها را که نا مانوس تشخیص داده اند بیشتر گوش بدهند چه مسلم است که به این طریق بسیار از مشکلات شنیدن با توجه و دقت شنونده آسان میشود.

پایان

منبع:

مجله موسیقی اسفند سال پنجاه و دو
تهیه و تنظیم : علی صالحی
اختصاصی guitar4all
این مطلب را به اشتراک بگذارید:
cloob هنر شنیدن موسیقی viwio هنر شنیدن موسیقی twitter هنر شنیدن موسیقی facebook هنر شنیدن موسیقی google buzz هنر شنیدن موسیقی google هنر شنیدن موسیقی digg هنر شنیدن موسیقی yahoo هنر شنیدن موسیقی

Related posts:

  1. موسیقی و کپی رایت
  2. ۵۰ سال Kind of Blue، پرفروش‌ترین آلبوم موسیقی جاز
  3. سخنان بزرگان موسیقی در زمینه نحوه تمرین
  4. روانشناسی تمهای موسیقی
  5. فلامنکو فانتزی
  6. موسیقی دوره ی باروک