۱
مترجم : میثم بیک محمدی
نوازنده و مدرس گیتار الکتریک
مدیر بخش راک
اختصاصی گیتار برای همه
maysammuhammady@gmail.com
اگر می خواهید کیفیت نوازندگی خود را به سطح قابل قبول و مطلوبی برسانید ، استفاده از مترونوم امری ضروری است. در اینجا ما به بحث در مورد چگونگی به کار بردن مترونوم به بهترین نحو جهت کمک به شما در پیشرفت هر چه سریعتر میپردازیم.
چرا مترونوم تا این حد مهم است؟
مترونوم ابزاری است که به وسیله آن شما کنترل کردن عنصر زمان را در کار خود فرا میگیرید. شما چگونه می توانید بدانید که آیا ضربهای شما برابر و یکسان هستند اگر ندانید که «برابر و یکسان» حقیقتاً چه معنایی دارد؟ و در مورد ضربهایی با کشش بیشتر، چگونه می توانید به طور ثابت سرعت را افزایش یا کاهش دهید، مگر این که در وهله اول درک عمیقی از «برابر و یکسان» نواختن را پرورش داده باشید.
نوازندگی، بسط دادن احاطه و کنترل خود بر تمامی جنبههای موسیقی است و زمانبندی بخش مهمی از آن. به راستی زمانبندی چقدر مهم است؟ نوازندگان تازه کار همیشه توجه بیشتری به نتها میکنند تا زمانبندی. شاید بدین دلیل که ما، جهت یادگیری دقیق کارها، آنها را آهستهتر میکنیم یا از ابتدا زمان آنها را طولانیتر میسازیم. یا شاید بدین دلیل که انگشتگذاری نتها امری بصری است، در حالی که زمانبندی انتزاعی و خیالیتر است.
اما آیا تاکنون به این موضوع اندیشیدهاید که نواختن نت درست در زمان نامناسب به اندازه نواختن نت نادرست در زمان مناسب، اشتباه است؟
محیط ضبط تمام عیبها را نمایان میکند، و هیچ چیز در استودیو، بدتر از نوازندهای با زمانبندی ضعیف نیست. همه چیز بد صدا خواهد داد. نوازنده بی تجربه ضربها را عقب و جلو میکند و به کار کیفیتی با ضرباهنگهای ناگهانی و غیر معمول میدهد. در دست داشتن کارها منجر به نتائج فوق العاده ای می شود.
البته این با تجربه همراه است، اما شما می توانید کارهای زیادی برای پرورش توانایی خود در زمانبندی و ریتم به وسیله استفاده درست از مترونوم در تمرینتان انجام دهید. از سوی دیگر، بدون تمرین مترونوم، احتمالا برایتان سخت خواهد بود که با اطمینان سر ضرب بنوازید، چه برسد نگرانی در مورد ظرافتهایی مثل کمی جلوتر یا عقبتر از سر ضرب زدن.
پس زمینه- پروش توانایی ریتمیک خود
هر نت موسیقی در رابطه با ریتم اصلی در زمانی دقیق نواخته میشود. اگر نتوانیم آن را احساس کنیم، طبعاً نخواهیم توانست آن را بیان کنیم و این بدین معناست که ما با روح ریتمیک کار هماهنگی نداریم.
به طور ایدهآل، ما خواستار پرورش حس ریتم در عمق وجودمان هستیم. سپس هر زمان که بخواهیم به طور طبیعی و به صورت تکان دادن سر، چپ و راست رفتن بدن، پا کوباندن و غیره جلوه خواهد کرد. برای پرورش روند ریتمیک، بیان آن از طریق قسمتهای مختلف بدن روشی سودمند است. دست کم، سعی کنید که ریتم را با ضرب گرفتن با پا یا دست یا هر دو با هم احساس کنید.
شمارش ذهنی نامطمئنترین روش برای نگهداری زمان است. به هر حال ذهن زمانسنجی ضعیف است، چرا که این حقیقت ساده ثابت شده است که وقتی ما سرگرم انجام کاری هستیم زمان سریعتر از مواقعی که دچار کسالت هستیم میگذرد. نگهداری زمان بر اساس حرکت و ضرب گرفتن راهنمای بسیار بهتری است.
بنابراین، بهتر است هنگامی که با مترونوم تمرین می کنید، قسمتی از بدنتان را سر وقت با آن حرکت دهید. در هنگام کار با مترونوم بی حرکت ننشینید. با آن همانگ بشوید، دائماً گوش کنید و در صورت نیاز برای ماندن در ریتم خود را اصلاح کنید. قبل از این که حتی یک نت بنوازید، این تمرین ریتمیک را امتحان کنید:
۱- مترونوم را بر روی سرعت نسبتاً کند روشن کنید (بگوییم ۹۰ ضربه در دقیقه) و با دست یا پای خود با آن ضرب بگیرید یا این که با آن دست بزنید. سعی کنید هر ضربه دست یا پا دقیقاً سر موقع باشد .این سختتر از آن چیزی است که فکرش را می کنید.
۲- حالا سعی کنید دست خود را به شکل یک دایره در سرتاسر طول زمان بین دو تقتق حرکت دهید. در عین حال، مثل قبل با ضربه پا یا دست با هر تقتق مترونوم ضرب بگیرید. حالا زمانبندی کمی آسانتر میشود، چرا که شما یک حرکت فیزیکی طولانی را اجرا می کنید. نگهداشتن سرعت این حرکت، به طور ثابت خیلی سادهتر از پیشبینی زمان تقتق بعدی است.
۳- در آخر سعی کنید که تقسیمات میانی (نت چنگ) را در نیمه راه هر ضرب در حالی که دست خود را به شکل دایره حرکت میدهید، احساس و مشخص کنید. سپس سرعت را کمی پایین آورده و سعی کنید که تقسیمات دولا چنگ را هم تعیین کنید.
خود را با ریتم و ضرب هماهنگ کنید نه ریتم را با خود. نوازندگان تازهکار همیشه متمایل به سمت سرعتهای پایینتر هستند. اکنون با در دست داشتن این دورنما، نگاهی به بعضی راهها، برای استفاده از مترونوم جهت بهبود مهارتتان و همچنین فهم و درک زمانبندیتان میاندازیم.
بخش I- پنج مرحله تمرین
مرحله اول- مترونوم را خاموش کنید
حالا که من شما را متقاعد کردهام که از مترونوم استفاده کنید، اولین قدم خاموش کردن آن است. چی؟ بله درسته. زمانی که شما در ابتدا شروع به یادگیری قطعهای از موسیقی می کنید، قصد آشنا شدن با نتها بدون در نظر گرفتن زمان دقیق آن را دارید. به خود اجازه بدهید که الگوها، آکوردها و غیره را متوجه بشوید. برای به خاطر سپردن حس آن و درک هر تغییر، هر مقدار زمان که لازم است را صرف کنید. بعد از این که نتها را به خوبی در اختیار گرفتید، زمان آن است که کار با مترونوم خود را آغاز کنید.
مرحله دوم- به طور متوسط آرام سپس بالا بردن
حالا مترونوم را روشن کنید و به آرامی بنوازید. نه بیش از اندازه آرام بلکه نسبتاً آرام. این که چقدر سریع باشد، دقیقاً به قسمتی که نواخته میشود بستگی دارد. یک جمله چنگ ممکن است در حدود BPM80 نسبتاً آرام باشد، در حالی که نتهای سیاه در ۱۲۰ یا بیشتر. البته آنچه که برای یک نوازنده تازهکار آرام یا کند تلقی میشود مشابه یک نوازنده پیشرفته نیست. نکته این است: محدودهای که برای شما راحت است را پیدا کنید سپس به تدریج سرعت آن را افزایش دهید.
مرحله سوم- نقاط مشکل ساز را بیابید
موسیقی کلاً هرگز از درجه سختی یکسانی تشکیل نشده. بخشهای سختتر و بخشهای آسانتر وجود دارند. همینطور که شما سرعت را افزایش میدهید، متوجه خواهید شد که نقاط مشکل ساز و با استرس معینی شروع به ظاهر شدن میکنند. طبیعت نابخشودنی مترونوم به شما کمک میکند تا این نقاط را شناسایی کنید. بدون آن، شما احتمالاً به طور ناآگاهانه سرعت خود را در این نقاط کم می کنید، چرا که توجه شما از ریتم فاصله میگیرد و معطوف مشکل به وجود آمده در دستهایتان میشود.
با داشتن تقتق مترونوم دقیقاً سر موقع، آن نقاط مشکلساز آشکارتر میشوند. از آنها دوری نکنید! از طریق اصلاح اشتباهات است که شما نوازنده بهتری می شوید.
از سوی دیگر، بسیاری از مردم در حالی به سراغ آن نقاط سخت میروند که امیدوارند بدون اشتباه بر آنان فائق آیند. اگر خراب کنند، به اول آهنگ برمیگردند و بارها و بارها به امید عبور از آن به همین صورت کار را ادامه میدهند. این روشی به غایت ناکارآمد است که منجر به مهارت و چیرهدستی نخواهد شد. به جای آن، حرکات آن محل خاص را جدا کنید و ببینید چه چیزی در آن خیلی سخت است.
آیا انگشتی به شکلی ناآشنا حرکت میکند؟ آیا انجام چند حرکت در آن واحد لازم است؟ آیا یک انگشت باعث به وجود آمدن فشار و تنش در انگشت دیگری شده و از ایجاد حرکت لازم جلوگیری میکند؟
گفتن این که قطعهای از موسیقی «سخت» است، واقعاً بدین معناست که شما هنوز مجبورید آن گروه از حرکات را به سطح قابل قبول و لازمی از مهارت برسانید. هر نت به تنهایی سخت نیست. بنابراین، موسیقی را بدین درجه از سادگی برسانید: «یک نت به نت دیگر»، و خواهید دید که مشکل دقیقاً کجا قرار دارد. (به خاطر میآورم زمانی که از آهنگساز بزرگ، یوهان سباستین باخ، درباره توانایی چشمگیر او در نواختن پیانو سؤال شد، او به سادگی پاسخ داد: «من تنها هر انگشت را در زمان درست در محل درست میگذارم، سپس پیانو خود مینوازد».)
مرحله چهارم- تمرین کردن از وسط به بیرون
با مترونوم خاموش، سعی کنید دو نت یا آکوردی که در دو طرف محل سخت قرار دارند را بنوازید. به عبارت دیگر، فقط خود قسمت سخت را به تنهایی، بارها و بارها به طور جدا تا زمانی که شروع به راحتتر شدن بکند، بنوازید. به خاطر داشته باشید که ممکن است نیاز باشد که در ابتدا خیلی آرام این کار را انجام دهید. اصلاً مهم نیست، این تمرین خیلی سودمندتر از شروعی سریع است.
سپس یک نت از جلو به آن حرکت اضافه کنید، سپس نتی از عقب.
در قدم بعد نتی دیگر اضافه کنید و در هر دو جهت به آرامی به پیش روی ادامه دهید. همانطور که این کار را انجام میدهید، سرعت را به تدریج بالا ببرید. عملاً، من هنرجویانی را دیدهام که با انجام این نوع از تمرین متمرکز در چند دقیقه موفقتر از هفتهها تمرینِ معمولِ «همینطوری زدن و امید بهترین را داشتن» بودهاند.
مرحله پنجم- تکرار و تصحیح
حالا مترونوم را روشن کنید و متوجه خواهید شد که در نواختن چیزی که «جای سخت» بوده، آسودهتر هستید و حالا میتوانید بدون فشار مترونوم را بالاتر ببرید. سپس، اگر سرعتهای بالاتر مورد نیاز بود، تمام رویه و مراحل را تکرار کنید. نقاط دشوار جدید را شناسایی کنید و با استفاده درست از سیستم مشابهی که دربارهاش صحبت کردهایم، تکنیک خود را بهبود بخشید.
بخش II- اصول مهارت و چیره دستی
موسیقی آسان است
بسیاری از ما این باور غلط را داریم که قسمتهای سخت ذاتاً سخت هستند. حقیقت این است که وقتی درجه و حد مشخصی از مهارت کسب شود، دیگر قسمت «سخت» وجود نخواهد داشت. معنای مهارت یعنی آسان و بی زحمت بودن. البته که، سطحی از تلاش و تقلا برای حرکت فیزیکی وجود دارد، چیزی که من در اینجا منظورم است آن است که هیچ فشار اضافی علاوه بر موسیقی وجود ندارد. هیچ شک و تردیدی نیست. تمام نتها در هر زمان به طور کامل نواخته میشوند.
اکنون می توانید برای این تجربه فارغ از فشار و استرس اقدام کنید، اگر چه در ابتدا با سرعت نسبتاً پایینی شروع می کنید. به تدریج با تکرار کافی، سرعت به سطح بالاتری سوق پیدا میکند. اما در سرتاسر این مراحل، بگذارید روند کار آسان باشد.
ورودی کامل و بی نقص، خروجی کامل و بی نقص را میسازد
در حالی که بر سر نکته “کامل و بی نقص” نواختن هستیم، باید اشاره شود که بیش از حد نواختن از نظر سرعت به طور کلی خوب نیست. استنثنایی وجود دارد که بعداً در موردش صحبت خواهیم کرد.
اما عموماً شما حرکات صحیح را برای بارها تکرار می کنید. نواختن خیلی سریع با اشتباهات متعدد مخرب است. صد بار آن را درست و بی نقص با سرعتی که تدریجاً زیاد میشود بنوازید و صد و یکمین بار نیز احتمالاً درست و بی نقص خواهد بود. اما صد بار آن را کثیف و بی دقت به همراه اشتباهات متعدد بنوازید و صدو یکمین بار نیز به همین ترتیب کثیف و پر از اشتباه خواهد بود.
چقدر میخواهید خوب باشید؟ مطمئناً، ما همگی گهگاهی در بیش از حد فشار آوردن به خود مقصر هستیم. ما عجولیم و مشتاقیم که بهتر از آن چیزی که هستیم باشیم. ایرادی ندارد، در حقیقت گاهی اوقات، کمی فشار چیز خوبی است.
تمرین با سرعت بسیار بالا
در حالی که بیشتر زمان باید بر روی نواختن در سرعتهای کنترل شده صرف شود، نواختن در سرعتهای بسیار بالا حتی زمانی که قادر به اجرای درست آن نیستید میتواند نقش مناسب و خوبی داشته باشد. این کار چشماندازی از آینده را برایتان ترسیم میکند و شما را قادر میسازد تا متوجه بشوید که در سرعت بالا آن قطعه چگونه خواهد بود. به ویژه که این کار یک فایده بزرگ دارد:
سرعتهای بالاتر به معنای لزوم حرکات کمتر و کوچکتر هست. از سوی دیگر، تکنیکی که شما در سرعتهای متوسط به خوبی می توانید بنوازید، احتمالاً در سرعتهای بالا شما را دچار دردسر میکند. در این صورت، سعی در بالا بردن آن با استفاده از تکنیک اشتباه باعث به وجود آمدن احساسی شبیه به ضربه زدن به یک دیوار آجری است که شما قادر به عبور از آن نیستید.
با داشتن برداشتی کلی از آینده، خواهیم دید که چه تکنیکهایی مورد استفاده خواهند بود؟ سپس میتوانیم با اجرای آنها در سرعتهای پایینتر و ساختن تکنیک صحیح به مقصدی که میخواهیم برسیم. سعی کنید تمرین با سرعت بسیار بالا بیش از ۵% کل زمان تمرینتان را نگیرد، در غیر این صورت بیشتر از این مقدار باعث از بین رفتن دقتتان میشود
Related posts: