اریک ساتی Erik Satie آهنگساز و پیانیست فرانسوی، متولد ۱۷ مه ۱۸۶۶ هنفلور است. او نخستین درسهای موسیقی خود را از یک نوازنده ارگ در هنفلور فرا گرفت و در سال ۱۸۷۹ وارد کنسرواتوآر پاریس شد، جایی که خیلی زود اخراج شد! در سال ۱۸۸۵ بار دیگر در کنسرواتوآر پذیرفته شد اما این بار نیز نتوانست اساتیدش را تحت تاثیر قرار دهد، بنابراین یک سال بعد، به خدمت سربازی رفت، اگرچه در عرض چند هفته آنجا را نیز ترک کرد!
ساتی در سال ۱۸۸۷ به تپه های مونمارتر پاریس پناه برد و با پاتریک کونتامین شاعر دوره رومانتیک دوست شد و اولین آهنگ خود را به نام Gymnopédies منتشر کرد. « ژیمنوپدی» (واژه یونانی به معنی “جشن کودکان برهنه”) مشهورترین اثر ساتی است. او خیلی زود به گروه هنرمندان “گربه سیاه” (Le Chat Noir) پیوست و به آهنگسازی و چاپ آثارش ادامه داد. در همان دوره با کلود دوبوسی آشنا شد. دوبوسی که به موسیقی ساتی علاقمند بود در سال ۱۸۹۸ ارکستراسیون دو قطعه از Gymnopédies را انجام داد ولی موفقیت
این اثر باعث تعجب وی شد!
در اوایل ۱۸۹۳ ساتی با سوزان والادون نقاش فرانسوی آشنا و به شدت عاشق او شد. قطعه “رقصهای گوتیک” را برای ستایش از والادون ساخت و والادون نیز چهره ساتی را نقاشی کرد. پس از شش ماه والادون ساتی را بسیار تنها و با قلبی اندوهگین رها کرد. ساتی در همان سال برای اولین بار با آهنگساز شهیر «موریس راول» جوان آشنا شد. یکی از آثار آن دوره “رنجشها” (Vexations) تا مرگ وی فاش نشد. در اواخر ۱۸۹۳ با نوشتن نامهها و مقالات گوناگون خود را به عنوان هنرمندی مذهبی ولی متفاوت معرفی کرد.
متاسفانه ساتی در طول زندگی خود مشکلات مالی زیادی داشت. در اواسط سال ۱۸۹۶ تمام امکانات مالی او از بین رفت و خانهاش به یک کارتون منتهی شد. دو سال بعد، پس از ساختن قسمت اول مجموعه “اتاقهای سرد” به مناطق دورافتاده پاریس نقل مکان کرد. در این دوره از حمایت مالی و معنوی برادرش کونراد برخوردار شد که بی شباهت به رابطه وینست ونگوگ با برادرش تئو نبود. نامه های وی به برادر حکایت از آن دارد که او باورهای مذهبی خود را کنار گذاشت و تا ماههای آخر زندگی به آنها بازنگشت.
ساتی از سال ۱۸۹۹ سعی کرد با پیانو نوازی در کابارهها زندگی خود را تامین کند. دوران کار او در کابارههای پاریس بیش از ده سال به طول انجامید. او در کافهها برای گرفتن انعام پیانو مینواخت ولی در عین حال مقدار زیادی نیز موسیقی جدید خلق میکرد. او برای مدتی رهبر ارکستر Le Chat Noir شد ولی بعدها به دلیل اخلا
ق بد این شغل را از دست داد. او هر روز از آپارتمان محقر خود در حومه پاریس ۱۰ کیلومتر پیاده میرفت تا به سر کار برسد. باعث تاسف است که چنین هنرمند خلاقی مجبور بود سالیان سال در کابارهها کار کند ولی او باید پول در میآورد و برای یک آهنگساز چه شغلی بهتر از نوازنده پیانو؟
در سالهای آخر زندگی، ساتی تمام آثار خود را که برای نوازندگی در کابارهها ساخته بود، رد کرد. تنها چندین اثر از آن دوره را جدی پنداشت: موسیقی نمایش پانتومیم “جیک در جعبه”، “ژنویو برابانت” (Geneviève de Brabant) اپرای کوتاه کمدی با مضمونی جدی، “ماهی خیالپرداز” قطعه ای برای پیانو و تنها چندین اثر دیگر که بیشتر آنان در آن زمان نه تنها چاپ بلکه روی سن نیز برای عموم اجرا نشد. هر دو اثر ” ژنویو برابانت ” و “ماهی خیالی” به نوعی شباهت به سبک آهنگسازی کلود دبوسی دارند.
در سال ۱۹۰۲ دوبوسی برای اپرای Pelléas et Mélisande موفقیت بزرگی کسب کرد که باعث بحث بین او و ساتی شد که چه کسی بر دیگری تاثیرگذار است که در این اختلاف نظر راول نیز راه یافت. در اکتبر ۱۹۰۵ ساتی اگرچه هنوز روی آثار کابارهای خود کار میکرد به مطالعه و تحقیق کنترپوان در موسیقی کلاسیک پرداخت.
به عقیده ساتی یکی از خصوصیات ویژه موسیقی فرانسوی شفافیت آن بود که با دانش خوب از هارمونی در موسیقی کلاسیک به دست میآید. یکی از آثار وی برای تمرین کنترپوان پس از مرگ وی به چاپ رسید. در آثار آموزشی منتشر شده وی، به وضوح درک میشود که ساتی موسیقی رومانتیسیزم را هیچ گاه به طور کامل رها نکرد
ه و به نوعی به سوی آثار واگنر سوق پیدا میکند، اگرچه وی بعضی از جنبه های آنرا همیشه انکار میکرد.
ساتی عضو حزب سوسیالیست شد و در انجمن حمایت از حقوق کار کودکان نقش داشت. در سال ۱۹۱۲ “مینیاتور” (قطعه ای فکاهی برای پیانو) برایش موفقیت زیادی به دست آورد. ساتی تا چند سال بعد نیز چنین قطعاتی می ساخت و به چاپ می رساند و اغلب اوقات اولین اجرای آنان توسط پیانیست، ریکاردو وینز (Ricardo Viñes) انجام میشد. در آن سالها قلب هنر دنیا در پاریس میتپید.
اما پیشرفت حقیقی ساتی از موفقیت قطعات پیانوییاش نبود، در حقیقت این راول بود که باعث نمایان شدن شخصیت سازی ویژه در موسیقی ساتی شد. موج جلورونده پاریس در طی سالها خود را نشان داد، این موج در پاریس آغاز شد و بسیاری از افکار را روشن ساخت. خیلی پیش از زمانی که لندن یا نیویورک به آن دست یابند.
ساتی خوشحال بود که نوشتهها و نظریاتش به چاپ میرسید و از این طریق جلب توجه میکرد اما زمانی که متوجه
شد این بدان معنی است که بعضی از آثارش نقد و رد میشوند، از ادامه آن باز ماند.
موریس راول در سال ۱۹۱۱ اجرای پیانوی پرلود Les fils des etoiles را به عهده گرفت، کاری که در زمان خود مورد توجه قرار نگرفت ولی در نسل بعدی توسط «الیویه مسیان» کشف شد.
ساتی به همراه ژان کوکتو (Jean Cocteau) بر روی موسیقی “رویای شب اواسط تابستان” اثر شکسپیر کار کرد. در سال ۱۹۱۶ ساتی و کوکتو آهنگ باله “پاراده” را ساختند که در سال ۱۹۱۷ برای اولین بار توسط گروه باله سرجی دیاگیلو (Sergei Diaghilev) با طراحی صحنه و لباسی از نقاش بزرگ اسپانیایی «پابلو پیکاسو» و کو
ریوگرافی لئونید ماسین اجرا شد. این باله علاوه بر این که آغاز نهضت «سوررآلیسم» شناخته میشود بسیار مورد پسند مدعوین قرار گرفت و موسیقی ساتی مورد تحسین منتقدین قرار گرفت.
اریک ساتی سرانجام موسیقی باله رلاشه (Relâche) اثر پیکابیا را خلق کرد. او همچنین موسیقی فیلم سورئال Entr’acte به کارگردانی رنه کلر (René Clair) را ساخت. او بسیاری از آثار خود را بدون خط میزان مینوشت و در اجرای آثار خود سبک ویژهای داشت.
ساتی از آپارتمان کوچک و محقر خود در پاریس بر موسیقی آهنگسازان زیادی که مایل بودند از زیر نفوذ ریچارد واگنر خود را رها کنند، تاثیر گذاشت. سادگی، هارمونیهای خلاق، آزادی از قالبهای گذشته و نوآوریهای ساتی بر موسیقی کلود دبوسی، موریس راول، جان کیج، داریوس میلو و فرانسیس پولنک تاثیر زیادی گذاشت. مبهم، بذلهگو و خلاق، موسیقی ساتی از تنوع وسیعی برخوردار بود و استادانه در سبکهای مختلفی اجرا میشد.
سبک ساتی
هارمونی: در مورد هارمونی بسیار خلاق بود و هیچ ترسی به خود راه نمیداد. ساتی به نوعی در آثار خود آینده موسیقی در صد سال بعد را پیش بینی کرده است. موسیقی او الهام بخش نسل جدیدی از آهنگسازان معروف شد.
ملودی: ساتی ملودیست بزرگی بود و میتوانست در هر سبک و ژانری به سرعت ملودی خلق یا تقلید کند. به عنوان آهنگساز موزیک روز، او در زمان خود یکتا بود و هیچکدام از آهنگسازان کلاسیک هم دوره او نمیتوانستند چون او در خلق ملودی از خود چنین مهارتی نشان دهند.
ریتم: با وجود این که رقص محور هنر او بود، در مورد ریتم ضعف داشت و ریتمیست خوبی نبود. او استراوینسکی را ستایش میکرد و اولیویه مسیان، ساتی را استاد خود میدانست. ولی ساتی هرگز نتوانست چون آن دو آهنگساز در مورد ریتم عمل کند.
لیست کارهای معروف ساتی
* Trois gnossiennes for piano, 1890
* Danses gothiques for piano, 1893
* Messe des pouvres, a Latin Mass with psalms for voices and organ/piano, 1895
* Jack-in-the-box, ballet, 1899
* Trois morceaux en forme de poire, 1903
* The Dreamy Fish, 1905
* Trois embryons desseches (Three Dried-up Embryos), 1913
* Parade, ballet, 1917
* Socrate for voices and instruments, 1918
* Trois petites pieces montees, 1920
* Musique d’amueblement (Furniture Music), 1920
* Mercure, ballet, 1924
* Relache, ballet, 1924
منبع: ویکی پدیا/مجله موسیقی بی بی سی/هارمونی تاک
Related posts: