اختصاصی گیتار سرا

مترجم : میثم محمدی مدیر بخش راک

این مطلب در ماهنامه هنر موسیقی به چاپ رسید

 

 

رنگ نواک و رنگ صوت
رنگ صوت یا Timber چیزیست که به هر ساز صدای بخصوص خود را می دهد. تمام پیانوها “رنگ صوت” پیانو را دارند و تمام گیتارها “رنگ صوت” گیتار. رنگ صوت یا Timber به شما می گوید چه سازی را دارید می شنوید.
هر خانواده از سازها رنگ صوت وحس متفاوت خاص خود را دارد. تمیز دادن بین ویولن و ساکسفون کار راحتی است. تمام ویولنها رنگ صدای “زهی” یک ویولن را دارند. رنگ صوت یا Timber چیزیست که یک صدا را دلپذیر، پر، نازک، برنجی، جیغ مانند، گرم و … می سازد- هر خصوصیتی که مشخص کننده صدای یک ساز است.
درون هر خانواده از سازها، هر سازی نیز رنگ صوت منحصر به فرد خود را دارد. برای مثال یک ویولن ۱۰۰ دلاری مسلما ً رنگ صدای پر و غنی یک ویولن Stradivarius را ندارد.
چه چیزی به یک صدا رنگ صدایش را می دهد؟ رنگ صوتی بوسیله الگویی منحصر به فرد از مولفه های صدا (هارمونیک ها یا Overtones) در زمانی که یک نت به صدا در می آید حاصل می شود. مولفه های صدا اصواتی ضعیفی هستند که از ارتعاش صدای مبنا حاصل می شوند.
برای مثال یک پیانو را در نظر بگیرید. وقتی سیمی به صدا در می آید، نوسان آن به عقب و جلو است. اما آیا می دانستید هر سیم در نیمه ها، یک سوم ها، یک چهارم ها و تا بی نهایت نوسان می کند. این نوسانهای ظریف باعث ایجاد هارمونیک های ضعیفی می شوند. بنابراین وقتی شما نت دو را می نوازید، در واقع فقط دو را به صدا در نمی آورید بلکه هارمونیک های بی شماری را به صدا در می آورید و اگر با دقت گوش دهید قادر خواهید بود تعدادی از آنها را بشنوید. به عبارت دیگر نوسان سیم فقط کلی و یک پارچه نیست و اجزای آن (نیم، یک سوم، یک چهارم، یک پنجم و …) نیز نوسانهای ویژه خود را دارند. این اجزای نوسان کننده صداهای ضعیفی را پدید می آورند که از صدای مبنا (یا هارمونیک اول) که از نوسان کل سیم پدید آمده، زیرترند. نوسان دو نیمه سیم صدایی را پدید می آورد که فرکانسی دو برابر صدای مبنا دارد، یک سومها صدایی را پدید می آورند که فرکانس آن سه برابر صدای مبنا است و … . این مولفه های صوتی را صداهای هارمونیک می نامند.
۱۵ صدای هارمونیک اول بر مبنای “دو”

این آزمایش را بر روی سازهای مختلف انجام دهید. از نت دو به عنوان نقطه شروع استفاده کنید. نت سل که یازده صدا بالاتر از دو است را بنوازید. به این نت سل گوش کنید و سعی کنید آنرا در گوش تان ثبت کنید.
حالا نت دو را بنوازید، اما به جای آن به سل گوش کنید. بگذارید گوشتان با صدا مانوس شود، خیلی زود از اینکه سل را می شنوید – در حالی که دو را می زنید- متعجب خواهید شد. این سل یک هارمونیک دو است و به خاطر داشته باشید که صدایش بسیار ضعیف تر خواهد بود.

gosh1 300x103 تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت دوم
این کار را بر روی پیانو امتحان کنید. دوی وسط را فشار دهید و نگهدارید اما نگذارید که صدا دهد. سپس محکم اما کوتاه دوی پایین را بنوازید. متوجه خواهید شد که دوی وسط نیز اکنون به صدا در می آید. توضیح اینکه اولین هارمونیک دو پایین، دو وسط است. این هارمونیک باعث نوسان سیمهای دو وسط می شود. این کار را با دو دیز وسط و دوی پایین نیز امتحان کنید. خواهید دید که نتیجه بخش نخواهد بود چراکه دو دیز وسط هارمونیک دوی پایین نیست.
حضور، عدم حضور، جایگاه وقوع و قدرت نسبی هارمونیک ها است که رنگ صدای یک ساز را خلق می کند. یک صدای پر و غنی محصول غنای هارمونیک هاست؛ برای مثال صدای انسان مملو از هارمونیک هاست اما یک دیاپازون فاقد هرگونه هارمونیکی است. شکل ۲ موج صدای یک صوت خالص بدون رنگ صوتی را نشان می دهد. این شکل تنها یک موج سینوسی ساده است. شکل ۳ موج صدای یک پیانو را نشان می دهد. هارمونیک های پیچیده یک پیانو به شکل نوسانهایی درون الگوی موج سینوسی مبنا پدیدار می شوند. هر سازی الگوی موج منحصر به فردی دارد- “اثر انگشتی از صدا” که به شما امکان می دهد هر سازی را با گوش شناسایی کنید.
شکل۲

شکل ۳

gosh2 300x171 تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت دوم

 

در حقیقت کلمه رنگ صدا کمی نادرست است. برای من، خصوصیاتی همچون دلپذیر، پر، نازک، برنجی واقعا ً رنگ نسیتند بلکه بیشتر شبیه بافت صدا می باشند. رنگ به شکل درست تری مرتبط با نواک است. هر نواکی رنگ صدایی مخصوص به خود را دارد که با نواکش معین و مشخص می شود!! نواکها رنگهای مخصوصی هستند که می توانند بافتهای متفاوت بسیاری را بر تن کنند.
زنی را مجسم کنید که می تواند لباس قرمز زیبایی را بر تن کند و لباس می تواند از هر پارچه ای باشد- ابریشم، کتان، ریون- هر کدام با بافت یا ساخت متفاوتی. با این حال رنگ لباس در هر مورد قرمز است. به شکل مشابه ای، فا دیز رنگ صوتی معینی دارد که می تواند در قامت صدای گیتار یا ابوا نمایان شود و ساز هر چه باشد نواک همچنان رنگ صوتی فا دیز را دارد.
به خاطر داشته باشید رنگ “Color” مبین نواک “Pitch” است و رنگ صوت “Timber” مبین نوع ساز.
از آنجایی که موزیسینها به طور ذاتی شاعر ماب هستند، ما به شکلی غزل گونه از کلمه رنگ در دایره واژگان موسیقی استفاده می کنیم. علاوه بر رنگ صدا، رنگ می تواند به بافت هارمونیک، آرایش ملودیک، دینامیکها، محدوده صوتی، عوامل تزیینی و تشریحی و شخصیت کلی کار اشاره داشته باشد. رنگ همچنین یک واحد تکرار ملودیک موسیقی Ars Nova فرانسوی در قرن چهاردهم می باشد.
تمام این استفاده ها از رنگ، بازتعریف آزاد از کلمه ایست که تعریف مشخصی نیز در فیزیک دارد: خصوصیتی که امکان تشخیص فرکانسهای موجی مشخصی را به ما می دهد.
عده ای ممکن است خرده بگیرند ما تعریف دیگری از رنگ را به لیست بلند بالای کنونی آن افزوده ایم. با این حال رنگ صوتی “Pitch Color” دقیقا ً به معنای رنگ صدای فرکانس یک نواک مشخص است.
شنیدن رنگی و ارتباط رنگی
از آغاز تاریخ موسیقی، انسان همواره رنگهای بصری را با نتها، تنالیته، سرعت، درجه گام، محدوده صوتی، رنگ صوت، بافت هارمونیک، قطعات موسیقی و حتی کل آثار بعضی از آهنگ سازان مرتبط کرده است. در قرن چهارم قبل از میلاد، ارسطو در کتاب De Sensu به بررسی رابطه بین رنگ بصری و موسیقی پرداخت. در قرن هفدهم ایزاک نیوتن از طریق ریاضی رنگهای منشوری قرمز تا بنفش را به نتهای دو، ر، می بمل، فا، سل، لا و سی بمل مرتبط ساخت.
بتهوون، لیست، شوبرت، کورساکف، مک داول و بسیاری از آهنگ سازان دیگر از ارتباط مستقیم صداها و یا تنالیته های موسیقیایی با رنگهای بصری سخن گفته اند.
در روانشناسی رنگ و رنگ درمانی، احساس بر گرفته از رنگ که با اصوات موسیقیایی پیوند زده می شود Synesthesa (جابجایی حسی یا احساس متقارن) نامیده می شود- یک عمل مشترک بین حس شنوایی و بینایی. احساس متقارن همچنین می تواند شامل یک بو، مزه یا حسی لمسی در هنگام گوش کردن به موسیقی بشود.
ارتباط رنگی موضوعی به شدت فردی و ذهنی است به این معنی که هیچ کدام از آهنگسازان نامبرده رنگهای بصری را دقیقا ً مانند بقیه به موسیقی مرتبط نکردند. اسکریابین Scriabin لا ماژور را تنالیته زرد می نامید، در حالی که کورساکف آن را قرمز رنگ می انگاشت. به نظر می رسد کلماتی مثل دیز و بمل نیز به طور ضمنی شفافیت و حزن را در ذهن تداعی می کنند. برای مثال فا دیز اغلب اوقات با یک رنگ روشن مرتبط می شود، در حالی که سل بمل که دقیقا ًهمان نواک را دارد بیشتر اوقات به عنوان رنگی تیره و محزون تر انگاشته می شود.
به نظر می رسد موسیقیدانها و هنرمندان احساس می کنند پیوندی رمز آلود و محکم بین حواس بینایی و شنوایی وجود دارد. حتی زبان دو حس نیز مملو از اصطلاحات مرتبط است: رنگ، لحن، سایه، شفافیت، شدت، درجه و غیره…
یکی از قدیمی ترین منابع رسمی ارتباط بین هنر موسیقی و هنر بصری اثر La Musique en Couleurs از لوییس برتراند کاسل در سال ۱۷۲۰ است. آرتور بلیس سمفونی ای نوشت که هر موومان آن با یک رنگ نام گذاری شده بود. و آهنگساز روسی آلکساندر اسکریابین یک نمایش با نورپردازی رنگی را برای همراهی Prometheus: The Poem of Fire در ۱۹۱۰ نوشت- مقدمه ای برای کنسرتهای راک و اجراهای پر زرق و برقی که در راه بودند.
برای کلاس هنر دانشگاه، من رساله کوتاهی نوشتم که رنگهای بصری را با اصوات موسیقیایی مقایسه می کرد. من هیچ منبع تحقیق نداشتم، در عوض آنچه فکر می کردم را نوشتم. با این حال معلمم بسیار تحت تاثیر قرار گرفت و یک نمره ۲۰ به من داد و از رساله من یک نسخه برای خودش کپی کرد.
تصور ما راجع به موسیقی و رنگ هرچه باشد نکته این است که شنیدن رنگی و ارتباط رنگی دو مقوله کاملا ً جدا می باشند. گوش ابسولوت جهت تشخیص صداها به ارتباط رنگی تکیه نمی کند. شما نباید به فا دیز به عنوان قرمز فکر کنید- اگرچه متمایل به انجام این کار هستید. در عوض خواهیم آموخت چگونه رنگهای دقیق نواکهای صوتی را بشنویم- رنگهایی که شنیده می شوند، دیده نمی شوند.

ادامه دارد

این مطلب را به اشتراک بگذارید:
cloob تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت دوم viwio تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت دوم twitter تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت دوم facebook تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت دوم google buzz تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت دوم google تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت دوم digg تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت دوم yahoo تقویت گوش گوش ابسولوت قسمت دوم

Related posts:

  1. تمرینات کششی دست چپ – قسمت اول
  2. تقویت گوش – گوش ابسولوت – قسمت اول
  3. cascading harmonics – قسمت اول تکنیک
  4. تکنیک نوازندگی قسمت اول – اتود نمونه ویلالوبوس