3192400d757 کتابشناسی فلامنکوروزبه هومن

اختصاصی خانه گیتار ایران

اولین اشاره به رقص و آواز آندلسی در متون ادبیات رومانتیک، به ویژه در متونی که مسافران نقل کرده اند ، یافت میشود. در اوایل قرن ١٩ میلادی اسپانیا ، و بخصوص آندلس و شهر های پر رمز و رازش : سویل ، گرانادا و کوردوبا ، مسیر سفر مسافرانی بود که به اروپا می آمدند و در سفرنامه این مسافران ، قسمت اعظمی را نیز همین نواحی اشغال میکرد.

ویژگی های ادبیات رومانتیک ، مانند تاکید بر روی احساسات به جای عقل گرائی ، باعث شد آندلس و باقیمانده فرهنگ قدیمی آن ، سرچشمه الهام دائمی برای پیروان این مکتب ادبی باشد. در صدها کتاب که راجع به سفر به آندلس نوشته شده ، درمیابیم در همه آنها تصویری یکنواخت از گذشته و حال آندلس ساخته شده.

در مواردی مثل جشن های مردمی ، اجتماعات بزمی ، بازارهای مکاره ، جشن عید پاک و … اصطلاعات هنری به وفور یافت میشود. این مراسم اینجا و آنجا توسط نویسندگان رومانتیک شرح داده شده است.

“رقاص های آندلسی ، نسبت به رقاصان کلاسیک ما در اروپا که در تئاتر های میرقصند ، متفاوت هستند و مزیت دارند. حرکات آزاد و روان بدن آنها را در هیچ جای دیگر نمیتوان یافت. مشخص است که فقط به خاطر لذت بردن خودشان میرقصند و حرکات بازوان و دستانشان کاملا با حرکات خشک ، ریتمیک و هندسی رقاصان پاریسی متفاوت است…” (بارون داویلیر – سفری به اسپانیا – ١٨٧۴).
“مهمترین چیزی که در تئاتر های اسپانیا یافت میشود ، رقص مردمی این کشور است. هیچ چیز مشابه مانندی آن وجود ندارد. رقصی منحصر به فرد است که فقط توسط آندلسی ها میتواند اجرا شود.” “هیچ چیز نادرستی در این نوع رقص دیده نمیشود. هیچ کس از دیدن آن خسته نمیشود. تنها اشکالی که شاید بتوان از این قص گرفت ، کوتاهی آن است…” (ریچارد فورد – چیزهای اسپانیا – ١٨۴۶).

اگرچه گاهی برخی از این مسافران ، کمتر اشتیاق به این نوع موسیقی از خود نشان داده اند. برای مثال ، فورد ، که نظر او را راجع به رقص خواندیم ، درباره یک خواننده آواز ، تجربه خود را ناخوشایند میداند : “یک خواننده تنومند که دقیقا نقطه مقابل فارینلی است ، اشعار کسل کننده اش را با فریاد کشیدن میخواند ، که باعث خطر حتمی برای حنجره خود و گوش شنونده غیر اسپانیائی میشود”.

با این حال در کل عقاید اکثریت مثبت است و مسافران در دام جادوئی این هنر مردمی گرفتار میشوند : “وقتی این نوع موسیقی را میشنوید ، انواع دیگر موسیقی کسل کننده و غیر خلاق به نظرتان خواهد آمد…” (کانینگهان گراهان – ١٨٩٨).

پس میبینیم که تعداد زیادی از مسافران ، جذب این رسم مردمی آندلسی شده اند. این جذابیت در ادبیات مربوط به فلامنکو نیز کاملا پایدار است.

شاعران اسپانیائی زبان نیز اشاراتی به این وضعیت ها ، که به آن ظهور فلامنکو میگویند ، داشته اند. در …. اثر بکر ، میتوانیم بخوانیم : “…آنجا ، عطاری از محله ماکارنا ، در حالیکه برای خود با گیتار کوچکی همنوازی میکند ، با چشمانی نیمه بسته میخواند. بقیه نیز با دست زدن و زدن جام های خود به میز ، ریتم او را همراهی میکنند…” “…آوازی پرسروصدا ، کاستانت ، صدای خنده و صحبت ، سوت زدن ها ، گیتارها ، زدن روی میزها ، دست زدن ها…”

نویسندگان اسپانیائی که چهره مراسم محلی در قرن نوزدهم را به نمایش در آورده اند ، چهره دیگر آن ، آندلس رومانتیک را نیز به رشته تحریر در آورده اند (پلاسیو والدز ، سالوادور روئدا ، آلارکن ، فرنان کاباجرو). از همه متفاوت تر ، سرافین استبانز کالدرون “ال سولیتاریو” (١٧٩٩-١٨۶٧) میباشد. او بسیاری از صحنه های فلامنکو را نقل کرده است و به نظر میرسد که علاقمند پروپا قرصی بوده است. بزرگترین اثر او در این رابطه مجموعه ای از داستان های متفاوتی است که عنوان آن “صحنه آندلس” (چاپ دون سالوادور باجستروس – ١٨۴٧) میباشد. این مجموعه شامل دو داستان است که بررسی آن در همه تحقیق های راجع به تاریخچه فلامنکو ، ضروری به نظر میرسد :

“اجتماع همگانی” و “رقصی در تریانا”. استبانز درباره صحنه هائی که خود مشاهده کرده است ، توضیح میدهد. برای مثال شرحی درباره خواننده های افسانه ای “ال پلانتا” و “ال فیجو” دارد. هر دو نقش پایه ای در آواز فلامنکو داشته اند اما هیچ اثر ظبط شده ای از خود باقی نگذاشتند تا وجود هنری خود را به اثبات بگذارند. “ال سولیتاریو” همچنین برخی از دستگاههای آوازی را شرح میدهد (متن بعضی از اشعار را نیز ذکر کرده است). او رقص ، لباس ، فضای حاکم ، جمعیت حاظر و…را طوری به دقت توصیف کرده است که خواننده با خواندن این متون ، صحنه را دقیقا در نظر مجسم میکند.

تا اینجا یادآور شدیم که ادبیات فلامنکو بطور مکرر در زبان و ادبیات اسپانیائی و غیر اسپانیائی ، ظاهر میشده است. با این حال ، اواخر قرن ۱۹ میلادی را میتوان تولد حقیقی ادبیات فلامنکو دانست.

کتابشناسی فلامنکو – قسمت اول

در سال ۱۸۸۱ که تاریخ شروع همه کتابهای ادبی فلامنکو میباشد ، به سه اثر مهم برخورد میکنیم :
١- مجموعه آوازهای فلامنکو ، اثر دموفیلو (Demofilo)

٢- اولین آوازه خوانهای فلامنکو ، اثر مانوئل بالماسدا (Manuel Balmaseda)

٣- آواز های فلامنکو ، اثر هوگو شوشارت

نمونه اولین اثر ادبی فلامنکو در سال ۱۸۸۱ در سویل دیده شد که نام آن “مجموعه آوازهای فلامنکو ، تصحیح و ویرایش از آنتونیو ماچادو و آلوارز” (Demofilo) ، میباشد. این اثر علاقه به بررسی علمی بر روی آثار فلکلور و مردمی را در سراسر اروپا ، در قرن ۱۹ میلادی ، نمایش میدهد. یکی از این گرایش ها ، به وجود آمدن “انجمن های مردمی” بود. اولین انجمن های از این نوع ، در لندن به سال ۱۸۷۸ بوجود آمد و تنها سه سال بعد انجمن “مردم آندلس” در سویل پایه نهاده شد که بنیان گذار آن ، خود “دموفیلو” بود و قصد او از تشکیل این انجمن بررسی علمی فرهنگ آندلسی بود (که مطمئنا فلامنکو نیز شامل این فرهنگ میشد).

این کتاب شامل پیشگفتاری بود که در آن منشاء دستگاههای فلامنکو بررسی شده بود و در آن ۸۸۱ شعر از آهنگهای مربوط به دستگاههای “مارتینت” ، “دبلاس” ، “توناس” ، “لیویاناس” ، “سگیریاس” ، “سوله آرس” ، “پولوس” ، “کانیاس” و…نوشته شده بود. این کتاب با زندگینامه “سیلوریو فرانکونتی” (سویل ، ۱۹۲۹ – ۱۸۸۹) و مجموعه اشعاری که او میخواند ، به پایان میرسد. برای نوشتن این کتاب ، دموفیلو با “خوانلو دخرز” و “سیلوریو فرانکونتی” مشاوره کرده بود.

کتاب دیگری در سویل در سال ۱۸۸۱ به چاپ رسید. نام این کتاب “اولین اشعار معروف فلامنکو در دستگاههای پولو ، پتنراس ، آوازهای سوله آ ، پلایراس و سگیریاس” بود و توسط مانوئل بالماسدا نوشته شده بود. نویسنده این کتاب ، یک کارگر راه آهن بود که در فقر و بی پولی ، یک سال پس از انتشار کارش ، به مرض سل از دنیا رفت. او که عملا فردی عامی و بی سواد بود ، بسیاری از شبها مجبور بود کسی را پیدا کند تا اشعاری را که در طول روز به خاطر آورده ، یادداشت کند. همه اشعار او ، بسیار اثرگذار است ، که در اکثر آنها میتوان احساس غم ، رنج ، گرسنگی ، بیماری و مرگ را مشاهده کرد :

Una losa levantá
En el cementerio había
Y al acercarme a mirarla
Vi la sepultura mía

Me dijo llorando
Antes de morí
Como me lleves al hospitalito
No voy a salí

Mis penitas son muy grandes
No la puedo resistí
¡A veces llamo a la muerte,
Que ya me quiero morí!

سنگی برخاسته
در گورستان وجود داشت
وقتی نزدیک آن شدم
دیدم که آن قبر من است

گریان ، به من گفت
قبل از اینکه بمیرم
چگونه مرا به بیمارستان میبری؟
که زنده بیرون نخواهم آمد

غمهایم به قدری بزرگ بود
که نمیتوانستم مقاومت کنم
گاهی به مرگ میگویم
که حالا میخواهم بمیرم

ماهها بعد از انتشار اثر دموفیلو ، هوگو شوشارت آلمانی کتاب “آوازهای فلامنکو” (منتشر شده توسط انتشارات ماکس نیه میر) را به چاپ رساند که بار دیگر میبینیم که یک خارجی در تحلیل و بررسی فلامنکو نقش داشته است. او که دکترای فلسفه و همچنین مطالعاتی بر زبانهای مختلف همچون آلبانی ، سلتیک ، مجاری و باسک داشته است، در سال ۱۸۷۹ هفت ماه از عمر خود را در آندلس گذراند و در این مدت او با خردمندانی همچون دموفیلو ، لوئیس مونتوتو و رودریگز مارتین میگذراند.

در برخورد با این افراد بو که هوگو شوشارت ، با جو فلامنکو آشنا شد و همین آشنایی باعث علاقمندی او به بررسی لهجه آندلسی شد. کتاب او به دو بخش تقسیم میشود :
فصل اول که به بررسی مشخصه های کلی هر آهنگ (موسیقی ، شعر ، زبان و دستگاهها) پرداخته و بخش دوم که در آن به تحلیل لهجه آندلسی ، زبان و آواشناسی این زبان پرداخته است. بیش از یک قرن گذشت تا این اثر در اسپانیا ، به سال ۱۹۹۰ ، توسط انتشارات ماچادو به چاپ رسید.

 

 

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید:
cloob کتابشناسی فلامنکو viwio کتابشناسی فلامنکو twitter کتابشناسی فلامنکو facebook کتابشناسی فلامنکو google buzz کتابشناسی فلامنکو google کتابشناسی فلامنکو digg کتابشناسی فلامنکو yahoo کتابشناسی فلامنکو

Related posts:

  1. فلامنکو فانتزی
  2. معرفی گروه indialucia:تلفیق موسیقی هند و فلامنکو
  3. چه نوع موسیقی فلامنکو نیست ؟
  4. Javier Condeنوازنده جوان فلامنکو
  5. فلامنکو مدرن
  6. بررسی تکنیک های موجود در سبک فلامنکو
  7. بررسی دستگاه های فلامنکو -توکه
  8. گیتار فلامنکو از لحاظ ساختاری