ویلهلم ریشارد واگنر، آهنگساز، رهبر ارکستر، نظریه پرداز و مقاله نویس متنفذ موسیقی است. شهرت واگنر بیشتر به خاطر اپراهای اوست که خود، آنها را درام موسیقایی می نامید. آثار به خصوص اخیر او به خاطر بافت کنترپوانتیک، هارمونی، ارکستراسیون غنی و استفاده درخشان از لایت موتیف مشهورند. زبان موسیقی کروماتیک او در شکل گیری موسیقی کلاسیک اروپا به خصوص استفاده از کروماتیسم و آتونالیته موثر بود. واگنر در بین سیاسیون نیز به خاطر افکار ضدیهود و نقطه نظرات سیاسی اش از شهرت خاصی برخوردار است.

ریشارد واگنر به تاریخ ۲۲ مه ۱۸۱۳ در لایپزیک آلمان متولد شد. پدرش کارمند جزء شهرداری بود که شش ماه پس از تولد واگنر دار فانی را وداع گفت. مادرش با لودویک گایر یهودی ازدواج و خانواده به «درسدن» نقل مکان کرد. هنگامی که ریشارد شش سال داشت، گایر نیز از دنیا رفت و بدین گونه بود که رشد و نمو او زیر نظر مادر ادامه یافت.

واگنر نخست سودای نویسندگی در سر داشت، شیفته بتهوون بود و موسیقی را صرفا برای تقویت حسن نویسندگی ادامه می داد. با ثبت نام در دانشگاه لایپزیک ۱۸۳۱ او وارد دنیای حرفه ای موسیقی شد و در سال ۱۸۳۳ زمانی که فقط ۲۰ سال داشت اولین اپرای خود با نام ساحره ها را تصنیف کرد که تا نیم قرن بعد یعنی تا سال ۱۸۸۳ به اجرا درنیامد. در سال ۱۸۳۶ دومین اپرای او با نام تحریم عشق پس از دو بار اجرا در مدبورگ از صحنه پایین آمد و آهنگساز را در مشکلات مالی جدی قرار داد.

در ۲۴ نوامبر ۱۸۳۶ واگنر با بازیگر سرشناسی با نام کریستین ویلهلمین ازدواج کرد نام هنری او مینا پلانر بود. اما هنوز چند هفته ای از زندگی مشترکشان نگذشته بود که مینا با یک افسر ارتش گریخت ولی این واقعه عشقی که گویا برای این افسر ارتش به اندازه مینا جدی نبود موجب شد تا بدون هیچ گونه پشتوانه مالی رها شود. واگنر مینا را بازگرداند اما این کار مانع از آن نشد که زندگی مشترکشان سه سال بعد در نهایت فلاکت خاتمه نیابد.
تا سال ۱۸۳۹ واگنر چنان بدهی های سنگینی بار آورده بود که ناگزیر از دست طلبکاران از لندن به ریگا گریخت.

طرح تصنیف اپرای «هلندی پرنده» در این سفر ریخته شد. خانواده واگنر سال های ۱۸۴۱۱۸۴۰ را در پاریس گذراند. ریشارد در این دوران از طریق نگارش مقالات و رهبری اپراهای آهنگسازان دیگر کسب معاش می کرد.

اپراهای راینتسی و هلندی پرنده در همین زمان تکمیل شدند.
راینتسی در سال ۱۸۴۰ به اتمام رسید و بیشتر تحت نفوذ و تاثیر مایربر آهنگساز آلمانی و از پیشگامان مکتب رومانتیک برای اجرا در تئاتر هوفوبر درسدن در ایالت ساکسونی آلمان انتخاب شد. این اپرا موفقیت قابل توجهی در درسدن کسب کرد و از این رو واگنر و همسرش در سال ۱۸۴۲ عازم این شهر شدند. واگنر در طول شش سال اقامت خود در این شهر توانست رهبری ارکستر ساکسون را به دست آورد. در طول همین مدت او اپراهای هلندی پرنده و تانهاوزر را نوشت و به اجرا درآورد.

آخرین سال اقامت او در درسدن ۱۸۴۸ مصادف بود با جنبش ناسیونالیستی که در ایالت های مستقل آلمان قوت می یافت و خواهان آزادی های بنیادی و اتحاد ایالت های ضعیف برای تشکیل ملت واحد بود.

واگنر با پذیرش مهمان های سیاسی جناح چپ از جمله آگوست روکل و میخائیل باکونین درگیر این جنبش شد برخی از جمله پروفسور راجر کیمی ین در کتاب «درک و دریافت موسیقی» معتقدند زندگی او در درسدن به سبب قرض های تلنبار شده تازه روز به روز دشوارتر می شد. واگنر با این امید که در وضعیت اجتماعی تازه قرض هایش به فراموشی سپرده شود و شرایطی مساعد برای هنرش فراهم آید، در شورش درسدن شرکت کرد، نارنجک های دستی سفارش داد و کوشید سربازان پادشاه را به نافرمانی وادارد.

با شکست این شورش، روکل و باکونین به حبس های طولانی مدت محکوم شدند و واگنر به پاریس و از آنجا به زوریخ گریخت. اپراهای لوهنگرین که قبل از آشوب های درسدن به اتمام رسیده بود به درخواست واگنر توسط فرانتس لیست آهنگساز و پیانیست مشهور مجارستانی ۱۸۸۶ ۱۸۱۱ در آگوست ۱۸۵۰ در و ایمار اجرا شد. در طول ۱۲ سال اقامت در زوریخ واگنر هیچ اپرایی ننوشت و در عوض مجموعه ای از مقالات مهم به رشته تحریر درآورد. مقاله «کار هنری آینده» ۱۸۴۹ شامل نظریات او درخصوص اپرا به عنوان «اثر جهانشمول» است. در این درام موسیقایی تمام هنرها از جمله موسیقی، شعر، نمایش، نقاشی، صحنه پردازی و… به یکدیگر آمیخته، اثری واحد خلق می کنند.

«یهودیت در موسیقی» ۱۸۵۰ دیگر مقاله او علیه آهنگسازان یهودی است و «اپرا و نمایش» ۱۸۵۱ دربرگیرنده دیدگاه های او درخصوص ایده های زیبایی شناسی است که او در اپراهای حلقه نیبلونگ استفاده کرده است.

در سال ۱۸۵۴ گئورگ هروه دوست شاعر واگنر او را با آثار و عقاید آرتور شوپنهاور ۱۸۶۰ ۱۷۸۸ آشنا ساخت. واگنر این اتفاق را مهمترین حادثه عمر خود می نامید. شاید وقایع زندگی شخصی واگنر و نظریات شوپنهاور درخصوص موسیقی در گرایش او به فلسفه بدبینانه شوپنهاور به زندگی که در مورد موسیقی کاملا ستایش آمیز بود در این گرایش تاثیری فراوان داشت.

شوپنهاور معتقد بود موسیقی از آن رو که با جهان مادی ارتباط ندارد از سایر هنرها متمایز است و این نظر با نظریه واگنر درخصوص موسیقی «اپرا و نمایش» مطابقت داشت که موسیقی را بالاتر از هنرهای دیگر می دانست.

بدون شک بسیاری از جنبه های نظریه شوپنهاور در لیبرتوهای بعدی واگنر از جمله تانهاوزر شاعر و خواننده قرون وسطی و هانس زاکس کفاش شاعر شخصیت های مرکزی اپراهای تانهاوزر و استاد آوازخوان نورنبرگ راه یافت. این دو شخصیت از تاثیرگذارترین شخصیت های اپراهای واگنر هستند.
واگنر در سال ۱۸۵۴ نسخه ای از حلقه نیبلونگ به همراه تقدیرنامه ای از فلسفه موسیقی شوپنهاور برای او فرستاد.
دومین الهام بخش واگنر در این سال ها آشنایی او با ماتیلده وزندونک شاعر و نویسنده بود. او همسر اتوفون وزندونک تاجر ابریشم بود. واگنر در سال ۱۸۵۷ در زوریخ با این خانواده آشنا و شدیدا دلباخته ماتیلده شد. اگرچه ظاهرا ماتیلده نیز علایقی به واگنر داشت، اما دوست نداشت زندگی زناشویی خود را به مخاطره افکند. از این رو ارتباط خود با واگنر را به شوهرش اطلاع داد.

اما همین رابطه موجب شد تا واگنر اپرای حلقه نیبلونگ را کنار گذاشته و کار روی اپرای تریستان و ایزولده را آغاز کند که برداشتی از یک داستان عاشقانه قرون وسطی و حکایتگر رابطه شوالیه تریستان با زنی متاهل با نام ایزولده است.

در سال ۱۸۵۸ مینا نامه واگنر به ماتیلده را کشف کرد و به این رابطه خاتمه داد. در اثر منازعه بین او و واگنر، واگنر زوریخ را به قصد ونیز ترک گفت. یک سال بعد او مجددا برای نظارت بر اجرای جدیدی از تانهاوزر که با تلاش پرنسس پائولین دمترنیخ همسر سفیر اتریش به صحنه رفته بود عازم پاریس شد.

اجرای جدید تانهاوزر در سال ۱۸۶۱ با شکستی کامل مواجه شد که همین امر موجب لغو اجراهای بعدی شد و واگنر به سرعت شهر را ترک گفت. در همین سال تحریم هایی که علیه واگنر بود از میان برداشته شد و او در بایبریخ پروس اقامت گزید. در همین محل بود که کار بر روی «استاد آوازه خوان» را آغاز کرد. در سال ۱۸۶۲ واگنر از مینا جدا شد، هر چند تا زمان مرگ مینا در سال ۱۸۶۶ کمک های مالی به او را قطع نکرد.
سال ۱۸۶۴ نقطه عطفی در زندگی هنری واگنر بود.

با بر تخت نشستن شاه لودویک سوم ۱۸۸۶۱۸۴۵ در سن ۱۸سالگی اوضاع به کام واگنر شد. شاه جوان که از بچگی عاشق اپراهای واگنر بود، او را به مونیخ آورد، بدهی هایش را پرداخت و مقدمات تولید اپرای جدید او را فراهم آورد و بدین گونه بود که اپرای تریستان و ایزولده در دهم ژوئن ۱۸۶۵ با موفقیت در سالن اپرای مونیخ به اجرا درآمد.

در همین زمان واگنر درگیر یک پرونده عشقی دیگر شد و این بار با کوزیما فون بولو ۱۹۳۰۱۸۳۷ همسر هانس فون بولو که رهبری اپرای تریستان و ایزولده او را نیز بر عهده داشت. کوزیما دختر فرانس لیست و کنتس ماری داگو و ۲۴ سال جوان تر از واگنر بود. لیست اگرچه دوست واگنر بود اما قلبا موافق دیدار دخترش با او نبود. هرچند او هر آنچه که خود کاشته بود را می دروید. ماری داگو همسر لیست نیز قبلا شوهر خود را ترک و زندگی خود با لیست را آغاز کرده بود.

در سال ۱۸۶۵ کوزیما نخستین فرزند واگنر را به دنیا آورد که ایزولده نام گرفت. در دسامبر همان سال شاه لودویک سرانجام مجبور شد از واگنر بخواهد تا مونیخ را ترک گوید.

لودویک ویلایی در تریبشن در کنار دریاچه «لوسرن» سوئیس را برای اقامت واگنر برگزید.«استاد آوازخوان» در سال ۱۸۶۷ در همین محل تکمیل و در ۲۱ ژوئن سال بعد در مونیخ به اجرا درآمد. در ماه اکتبر همان سال کوزیما سرانجام همسرش را متقاعد به طلاق و در آگوست ۱۸۷۰ با واگنر ازدواج کرد. لیست تا چند سال بعد با داماد جدیدش صحبت نمی کرد. در کریسمس همان سال واگنر ازدواج کرد.

wagner 8%5B1%5D واگنر، تولد تراژدی
واگنر داستان زیگفرید را به مناسبت تولد کوزیما به او تقدیم کرد. ازدواج واگنر با کوزیما تا پایان عمر ادامه داشت و یک دختر دیگر با نام اوا و یک پسر به نام زیگفرید حاصل این ازدواج بود.
در همین محل بود که فردریش نیچه ۱۹۰۰۱۸۴۴ فیلسوف شهیر آلمانی با واگنر آشنا شد. نیچه ۳۱ سال کوچک تر از واگنر بود و همین تفاوت سن در تاثیر پذیری او از واگنر دخیل بود.
آشنایی این دو منجر به یک دوستی عمیق شد. نیچه نخستین کتاب خود با نام «تولد تراژدی» ۱۸۷۲ را به واگنر تقدیم کرد. اما این ارتباط در نهایت با سرعت فروکش کرد و نیچه در کتاب های «وضع واگنر» ۱۸۸۸ و «نیچه علیه واگنر» ۱۸۸۹ از واگنر با عناوینی همچون «رو به انحطاط» و «فاسد» توصیف و حتی دیدگاه های اغراق آمیز قبلی خود را نیز نقد کرد. ماجرای این رابطه و قطع آن یکی از مباحث همیشگی کتب فلسفه و موسیقی است که نظر به اهمیت موضوع جداگانه به آن خواهم پرداخت.

واگنر در همین محل تمام انرژی خود را معطوف به تکمیل کردن حلقه نیبلونگ کرد. با درخواست لودویک اجراهای خاصی از قسمت اول طلای راین و قسمت دوم والکوره در مونیخ اجرا شد اما واگنر اصرار داشت قسمت چهارم نیبلونگ را در اپراخانه ای جدید و با طراحی خاص به اجرا درآورد و بدین منظور شهر کوچک بایروت را انتخاب کرد.

با عزیمت خانواده واگنر در سال ۱۸۷۲ به این شهر سنگ بنای اولیه اپراخانه بایروت ریخته شد. برای کمک به این طرح عظیم «جامعه واگنر» در چند شهر تشکیل شد و واگنر شخصا برای رهبری ارکسترها به سرتاسر آلمان مسافرت کرد. با کمک مالی عظیم لودویک در سال ۱۹۷۴ ساخت اپراخانه جدی تر شد و یک سال بعد واگنر به محل دائمی خود در بایروت نقل مکان کرد و سرانجام در سال ۱۸۷۶ با اجرای حلقه نیبلونگ اپراخانه افتتاح شد. امروزه نیز هرساله جشنواره ای از اپراهای مختلف جهان در بایروت برگزار می شود.
واگنر در سال ۱۸۷۷ کار بر روی آخرین اپرای خود پارسیفال را آغاز کرد.

خلق این اثر چهار سال طول کشید. در این مدت واگنر چندمقاله واکنش برانگیز دیگر نیز نوشت. پارسیفال در سال ۱۸۸۲ به اتمام رسید و دومین فستیوال بایروت با اجرای این اپرا افتتاح شد. در شانزدهمین و آخرین اجرای پارسیفال واگنر با اینکه در سال های آخر عمر خود به شدت از حملات آنژین رنج می برد، مخفیانه خود را روی سن رساند، چوب رهبری را از دست هرمان لوی رهبر ارکستر گرفت و به ادامه رهبری اثر خود پرداخت.

در روز سیزدهم فوریه ۱۸۸۳ واگنر زمانی که با خانواده خود تعطیلات زمستانی را در ونیز می گذراند درگذشت و پیکرش پس از انتقال به بایروت در ویلای وانفرد دفن شد. کوزیما نیز که پس از درگذشت واگنر مدیریت فستیوال بایروت را بر عهده داشت روز اول آوریل ۱۹۳۰ درگذشت و در همان محل به خاک سپرده شد.

در قرن بیستم تصور عمومی جامعه از واگنر معطوف به فعالیت های ضدیهود او شد. استفاده نازی ها در دهه ۱۹۳۰ از موسیقی و نام واگنر موجب شد تا نام آهنگساز پس از ۵۰ سال و این بار از بعدی دیگر ورد زبان ها شود. واگنر در مقالات خود به کرات یهودی ها و به خصوص موسیقیدانان یهود را به عنوان عنصری مضر و بیگانه در فرهنگ آلمان توصیف کرده بود.

او در اولین و بحث انگیزترین مقاله خود با نام «یهودیت در موسیقی» آهنگسازان یهودی معاصر یا شاید رقیب خود همچون مندلسون و مایربر را مورد نفرت عمومی توصیف کرد. او می نویسد: «مردم آلمان به خاطر ظاهر و رفتار غریب یهودیان از آنان گریزانند به طوری که با تمام وجود سخنان و نوشته هایمان در دفاع از آزادی یهودیان غریزتا از هرگونه برخورد و تماس واقعی با آنها بیزاریم.» سپس نتیجه گیری می کند که آهنگسازان یهودی به خاطر همین دور بودن از روح حقیقی مردم تنها قادر به ساخت یک موسیقی ساختگی و توخالی هستند.

از این رو آنها ذائقه عمومی در زمینه هنر را مسموم می کنند. وی خطاب به یهودیان می نویسد: «تنها یک چیز می تواند شما را از بار این نفرین رهایی بخشد، جبران اخشوروش غرق شدن است.»

به این ترتیب واگنر نظر خود را در جلوگیری از ورود یهودیان به فرهنگ عمومی اعلام می کند. چاپ این مطلب با نام مستعار ک. آزاداندیش K.Freigedank توجه زیادی را به خود جلب نکرد. اما چاپ دوم آن در سال ۱۸۶۹ با نام اصلی نویسنده زمانی که واگنر شهرتی برای خود به هم زده بود در کاهش محبوبیت موسیقی دانان یهود از جمله مایربر سهمی بسزا داشت. همین مقاله باعث بروز اعتراضات متعددی در زمان اجرای «استاد آوازخوان» شد.

واگنر نظرات مشابهی نیز در مقالات دیگر خود از جمله «آلمانی چیست» ۱۸۷۸ ابراز داشت اگرچه برخی از جمله نیچه، لودویک گایر یهودی را پدر واقعی واگنر می دانند و از این رو اعتقاد به یهودی بودن خود او دارند با این وجود او دوستان یهودی نیز داشت که از جمله آنان می توان به هرمان لوی رهبر ارکستر آخرین اثر او پارسیفال اشاره کرد. اگرچه واگنر اصرار داشت که او قبل از اجرای اثر غسل تعمید داده شود او یکی از افراد حمل کننده تابوت واگنر در روز تشییع جنازه بود.

پس از درگذشت واگنر، بایروت مرکز تجمع جناح تندرو راست شد. ملی گرایان آلمانی جذب افسانه های اپراهایی شدند که ریشه در اسطوره ها داشتند. اینان زنان و مردانی بودند که حلقه بایروت را تشکیل دادند که ظاهرا در به قدرت رسیدن آدولف هیتلر ۱۹۴۵۱۸۸۹ در سال ۱۹۳۴ نقشی مهم داشت. این گروه مورد تایید کوزیما نیز بود. یکی از افراد حلقه بایروت، هوستون استیوارت چمبرلین ۱۹۲۷۱۸۵۵ نویسنده انگلیسی تبار بود که به خاطر آثار فلسفی متعددی که در خصوص نژاد آریایی می نوشت شهرت داشت.

او با اوا دختر واگنر ازدواج کرد. پس از درگذشت کوزیما و زیگفرید اداره فستیوال بایروت بر دوش وینی فرد بیوه زیگفرید افتاد. او اصالتا انگلیسی و از دوستان هیتلر بود.

از دید نازی ها موسیقی می بایستی در چارچوب یک موسیقی «خوب» آلمانی می بود واز این میان سه آهنگساز مظهر این نوع موسیقی بودند: لودویک وان بتهوون ۱۸۲۷۱۷۷۰ آنتون بروکنر ۱۸۹۶۱۸۲۴ و ریشارد واگنر حزب نازی در زمینه موسیقی سیاست خاصی را دنبال می کرد، اعضای وفادار حزب که استعداد موسیقی خوبی دارند، تامین شغلی دارند اعضای وفادار حزب که استعداد موسیقی ندارند تضمینی برای شغل ندارند، هر هنرمند غیریهود که نشانی از نبوغ داشته باشد و عضو مجمع موسیقی رایش Reichsmusikkammer باشند اجازه فعالیت دارند.

از این رو است که افراد سرشناسی همچون ریشارد اشتراوس ۱۹۴۹۱۸۶۴ و هربرت فون کارایان ۱۹۸۹۱۹۰۸ اجازه فعالیت در دوره حکومت نازی ها را به دست آوردند. هیتلر علاقه ای وافر به واگنر داشت. او در سال ۱۹۳۳ دستور داد تا تمام گردهمایی های کنگره حزب ملی با اجرای اورتور «استاد آواز نورنبرگ» افتتاح شود.

این گردهمایی از سال ۱۹۲۳ تا ۱۹۳۸ به صورت سالیانه برگزار می شد او حتی دستور داد تعداد یکهزار پلیت اضافی برای سران حزب نازی چاپ شود. با وجود این وقتی هیتلر وارد سالن شد متوجه تقریبا خالی بودن سالن شد. سال بعد دستور داد تا سران حزب حتما در سالن حاضر شوند اما سران حزب در طول اجرای اپرا در حال چرت زدن بودند.

از این رو در سال ۱۹۳۵ به دستور هیتلر بلیت ها بین مردم توزیع شد.
محبوبیت آثار واگنر نزد هیتلر موجب شد تا استقبال عمومی از این آثار در مقایسه با آثار آهنگسازان ایتالیایی، جوزپه وردی ۱۹۰۱۱۸۱۳ و جاکومو پوچینی ۱۹۲۴۱۸۵۸ کمتر شود به طوری که در فصل اجرای اپرا در سال ۱۹۳۹۱۹۳۸ تنها یک اثر از واگنر در میان پانزده اپرای انتخاب شده وجود داشت. در این فصل اپرای پالیاچی دلقک ها اثر روجرو لئونکاوالو صدرنشین بود.

با وجود این نازی ها نمی توانستند تمام نظرات واگنر از جمله صلح جویی او را برتابند و توقیف «پارسیفال» در سال ۱۹۳۹ که مدت کمی از آغاز جنگ دوم جهانی می گذشت از همین جا نشٲت می گرفت. این تحریم ها به نوعی دیگر از طریق اسرائیلی ها در خصوص تمام آثار واگنر اعمال می شود.

واگنر در موسیقی، هنر و فرهنگ نه تنها در زمان و مکان خود که در جهان و هر زمان تاثیرات مثبت و منفی فراوانی بر جای گذاشته است. واگنر جزء رمانتیسیست های آلمان قرن نوزدهم محسوب می شود ولی ابداعات و ابتکارات او در آثارش به خصوص تریستان و ایزولده در استفاده از کروماتیسم استفاده از فو اصل نیم پرده ای در موسیقی، دیسونانس ها و لایت موتیف در سبک آهنگسازان پس از او در قرن بیستم نیز تاثیرگذار بوده است.
برخی تاریخ نگاران موسیقی، آکورد نامطبوع آغازین تریستان و ایزولده را پل رابطه بین رمانتیسیسم و موسیقی مدرن می دانند.

استفاده کلود دبوسی آهنگساز امپرسیونیست فرانسوی از دبسونانس ها و آرنولد شوئنبرگ آهنگساز اکسپرسیونیست اتریشی از کروماتیسم ریشه در موسیقی واگنر دارد. از آهنگسازان دیگری که به نوعی از واگنر تاثیر پذیرفته اند علاوه بر بروکنر باید از سزار فرانک، ریشارد اشتراوس، هوگوولف، ارنست شوسون و ژول ماسنه نام برد.

با وجود این واگنر مخالفینی نیز داشت. مخالف اصلی واگنر در آن زمان گروهی بود به رهبری یوهان برامس که حمایت های ادوارد هانسلیک منتقد معروف آن زمان را با خود داشت. در عین حال یک نظر به اسامی این شخصیت های بارز که به عنوان مخالف واگنر شناخته شده اند خالی از لطف نخواهد بود: تئودور آدورنو، چارلز والنتین آلکان، ماکس بروخ، فلیکس مندلسون، فردریش نیچه، رابرت و کلارا شومان، پیتر ایلیچ چایکوفسکی، جیو آچینو روسینی، اریک ساتی و آنتون روبنشتاین.

منبع:
http://www.sharghnewspaper.com
این مطلب را به اشتراک بگذارید:
cloob واگنر، تولد تراژدی viwio واگنر، تولد تراژدی twitter واگنر، تولد تراژدی facebook واگنر، تولد تراژدی google buzz واگنر، تولد تراژدی google واگنر، تولد تراژدی digg واگنر، تولد تراژدی yahoo واگنر، تولد تراژدی

هیچ مطلب مرتبطی وجود ندارد