در دنیای هنر، و در تمامیِ عرصههای خلاقیت هنری، تلاقیِ سبکها و فرهنگها و زبانهای مختلف امری اجتنابناپذیر، دائمی، و حتی ضروری و بارورکننده بوده است. در دنیای موسیقی نیز «اصلِ تلاقی» به روشنی شنیدنی و ردیافتنی است.
پیش از اینکه در این مقوله، از آن چه دانش من و حوصلهی شما اجازه میدهد فراتر بروم، بگذارید خیالتان را آسوده کنم که نه تنها در این نوشته با یک بحث سنگین هنری روبرو نیستید، بلکه اگر اهل لذت بردن از نوای موسیقی باشید بسیار هم حال خواهید کرد.
شاهدش همین ترانهی اولی که در دسترستان میگذارم که حاصل خلاقِ تلاقی دو موسیقی دلنوازِ فلامنکو و عربی است با عنوان «هزار و یک شب» که به دو زبانِ درهمبافتهی اسپانیائی و عربی خوانده شدهاند
«من غزالم را دوست میدارم
پس، با غرورت پیش من بیا
آه، آن چشمان سیاه
چنان زیبایند که مادرم را از یادم بردهاند!»
این ترانهی گوشنواز تنها یکی از ترانههای مجموعهای است با عنوان «تلاقی» که حاصل کار یکی از نامداران موسیقی فلامنکو، خوان پنیا لبریخانو Juan Peña Lebrijano، از کولیهای اندلسِ اسپانیاست که با ارکستر نامدار شهر «طنجه»، در شمال مراکش اجرا کرده است.
تلاقی دو موسیقیِ فلامنکو و عربی از همان آغاز شکلگیری فلامنکو در معنای امروزهاش، یعنی از قرن چهاردهم میلادی، در دربار خلفای اسلامی در کُردوبا (قُرطبه) و گرانادا (غرناطه) در جنوب اسپانیا قابل ردیابی است.
تا آنجا که تاریخ نشان میدهد تلاقی این دو موسیقی به همان آغاز خلق موسیقی فلامنکو توسط کولیهای جنوب اسپانیا برمیگردد که با گروههای موسیقی عربی که از کشورهای شمال افریقا (مراکش، تونس، لیبی) در دورهی خلافت اسلامی به آندلس میآمدند در تماس مستقیم و بده بستان هنری بودهاند.
این تماس گرچه به شکل محسوسی در قرون بعدی ادامه نیافت اما در نیم قرن گذشته که موسیقی فلامنکو از یک سبک موسیقائیِ محدود محلی (فولکلور) به یک شیوهی گستردهی موسیقائی در عرصه جهانی فراروئید به همت موسیقیدانانِ هر دو سو، در رابطهای خلاقانهتر با یکدیگر قرار داده شدند که حاصل آن بویژه در دو دهه گذشته بسیار چشمگیر بوده است.
رضا علامه زاده
Related posts: