با پیگیری در کشورهای متعدد و پیوستگی قوی با کار هنرمندان تکنیک الکساندار، یکی از محبوبترین و مورد پذیرش این روشهای درمانی شد. هدف آن بهبود وضعیت بدن در حدی بود که بتواند با حداقل فشار عمل کند. نوجوان ها به طور طبیعی دارای حالت اعتدالی در وضعیت بدنشان هستند، اما سالها کار عضلانی و استفاده از مفاصل به طور ناصحیح و توأم با قوز کردن و خم شدن و دولا راه رفتن، بدن را از اعتدال خارج میکند. با یادگیری نحوه صحیح ایستادن و حرکت کردن، فشارهای وارد بر بدن کاهش یافته و شکایات ناشی از وضعیت نادرست بدن کم میشوند و تمام سیستمهای بدن با کفایت و کارآیی بیشتری عمل میکنند.
در طی سال ۱۹۳۰ الکساندر F. M. Alexander دستاوردش را به تنی چند از افراد سرشناس، در لندن آموزش داد. دانشجویان شیفته نویسندگانی همچون «آلدوس هوکسلیAldous Huxley » و جورج برناردشاوGeorge Bernard Shaw، بودند.
تاریخچه
در اواخر قرن ۱۹، یک هنر پیشه استرالیایی به نام «فردریک ماتیاز الکساندر»Frederick Matthias Alexander متوجه شد که صدای او در طی اجراهایش حالت دو رگه یافته یا کاملا میگیرد. در آینه نگاه کرد و علت را کشف نمود: قبل از سخنرانی چون او سرش را به عقب و پایین میکشید، پشتش را خم میکرد، بازوها و پاهایش را منقبض میساخت، تارهای عضلانی در عضلات گلویش به وضوح ضخیم میشدند.
الکساندر به خودش آموخت که به این عکس العملهایی محدود کننده اعتنا نکند و آنقدر در این راه پیش رفت که نامش ماندگار شد.
الکساندر در سال ۱۹۰۴ از استرالیا به لندن و سپس در طی جنگهای جهانی اول و دوم به آمریکا رفت. در سال ۱۹۳۱، اولین موسسه آموزشی برای تربیت مربیانی با روش الکساندر را در لندن تأسیس کرد. توسط جمعی از دانشمندان و تحصیلکردگان مورد ستایش و تمجید قرار گرفت، تکنیک او به طور خاص در بین موزیسینها و هنرپیشهگان رواج یافت ( اغلب توسط دانشجویان رشته تئاتر مورد مطالعه قرار میگیرد). اگر چه بریتانیا بیشترین تعداد مربیان را دارد، این تکنیک به علت وجود ۵۰۰/۱ درمانگر و پیگیری بین المللی وسیع، گسترش جهانی یافت.
اصول کلیدی
کافی است یک نفر قامت موزون یک نوجوان و شانههای پایین افتاده والدینش را با هم مقایسه کند تا آسیب وارده ناشی از سالها بد نشستن و ایستادن، بلند کردن ناصحیح اشیاء و فشارهای ناشی از اضطراب و … را بر بدن، تأیید کند.
الکساندر معتقد بود که وضعیت نادرست قامت که به صورت عادت درآمده، میتواند در عمل جسم و روان تأثیر بگذارد، در این موارد، یادگیری مجدد حرکات اساسی (چگونه نشستن یا ایستادن) ضروری است. در این تکنیک، تمرینات برنامهریزی شدهای وجود ندارد، در عوض مربیان روش الکساندر به کارآموزان، میآموزند که در حرکات روزانهاشان به الگوهای کاربردی نادرست «دقت کنند، تا توجه ویژه به نحوه نگه داشتن سر و بدنشان داشته باشند تا اینکه به حالت اعتدال دست یابند و بتوانند به روانی حرکت یک مایع، حرکت نمایند.
شواهد و تحقیقات
در مقایسه با سایر روشهای طب تکمیلی، کارآیی تکنیک الکساندر به خوبی با مدرک به
اثبات رسیده است. در یک تحقیق انتشار یافته در سال ۱۹۹۵ در بریتانیا، چنین آمده بود که: هنرجویان موسیقی که روش الکساندر را به کار گرفتند دارای اجرایی بهتر و اضطراب کمتری بودند. و یک مطالعه پیشرفتهتر که در سال ۱۹۹۴ در بیمارستان کینگستون لندن، انجام شد، نشان داد که به کارگیری این روش میتواند در تسکین درد مزمن پشت کمک کند.
مطالعات دانشگاه کلمبیا در نیویورک که در سالهای ۱۹۸۴ و ۱۹۹۲ انتشار یافت، نشان داد که روش الکساندر، تنفس را بهبود میبخشد. در یک سری تحقیقات منتشر شده در طی سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ که با استفاده از اشعه X در دانشگاه «تافتTufts » در بستون آمریکا، انجام شده بود. آشکار شد. که به کارگیری تکنیک الکساندر میتواند طول تارهای عضلانی گردن را افزایش دهد.
اصلاح الگوهای نادرست کاربردی
موزیسینها اغلب از تکنیک الکساندر بهره میبرند تا از کششهای عضلانی (در طی تمرینات) پیشگیری کنند. این روش به آنها میآموزد تا از الگوهای کاربردی نادرست آگاه شده و از آنها اجتناب کنند. برای کمک به این موزسیینها، مربی روی محور گردن سر ـ ستون فقرات و وضعیت مچ دستها و آرنجها کار میکند. به کارگیری یک وضعیت متعادل، خطر صدمات کششی مکرر را کاهش میدهد.
در سال ۱۹۵۰، دکتر ویلفرد بارلوWilfred Barlow ، که با تکنیک الکساندر آموزش دیده بود، تصاویری را قبل و بعد از یک رشته دروس در کالج موسیقی رویال، از دانشجویان گرفت، و فهمید که وضعیت حالت بدن دانشجویان به طور مشخصی بهبود یافته است.
منبع:
http://hamdardteb.org/
Related posts: